شناسه: 193447

عشق شهادت

دفعة آخری که می خواست به جبهه برود گفت: " تا به حال که مادرم راضی نبود به جبهه بروم شهید نشدم. اما این دفعه مادر راضی شده و این دفعه حتماً شهید می شوم." گویا به محمد الهام شده بود، چون شب قبل از اعزام به خانه آمد و با خوشحالی گفت: " این دفعه که به جبهه بروم به شهادت می رسم و برای همین خیلی خوشحال هستم." گفتم: برادرجان اگر شما شهید شوی چه کسی از بچه هایت نگهداری می کند؟ گفت: " خدا بزرگ است، آنها را به او می سپارم." و همان طور که گفت این دفعه به شهادت رسید!

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه