وصیت شماره 1 - شهید عبدالرسول نصراصفهانی
به نام خدا
ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون به نام خداوند بخشنده مهربان و با سلام و درود بر محمد و آله و امام زمان و درود و سلام بر تمامی شهیدان راه حق و درود و سلام تمام رهبران و مانکی آن بخش از آدم تا محمد و از محمد طاها حسین و از حسین تا امام خمینی و درود و سلام بر تمامی پدران مادران شیرده و سلام به پدر و مادر عزیزم در این لحظه که ممکن است ما را برای حمله به برند و همچنین ممکن است که نازه من برگردد و لحظات آخر من باشد و سیما نامه �ن مینویسند در ابتدا حمد و سپاس خدایی که مرا در دامنه پدر و مادر ایمنی کوه شجاع اسلامدوست آفرید هرچند روحانی نیستند ولی ابراهیم وارد است این بار این اجازه را به فرزند حقیقت خود دادند تا در جبهه حق علیه باطل شرکت کند و حال آن که بنا است شهید بشود انشا الاه به یاری خدا از خود صبر و �دباری و استقامت نشان می دهند و این که فرزند کوچک خود را در راه اسلام به رهبری خمینی از دید فرار کرده اند و تنها ناراحت نیستند بلکه افتخار میکنند پدر و مادر عزیز من در زندگی برای شما فرزند خوبی نبودم اما شما برای من خیلی خوب بودید خیلی زحمت و بیداری برای من کشیدید من دست و پای شما را از راه دور میبوسم � خدا را شکر می کنم که این ترنم پدر و مادری به من عطا کرد از شما میخواهم به بزرگی خود مهربانی خود اول از خدا برای منطقه حفظ کنید و بعد خود نیز مرا ببخشید به حلالم کنید مادرم تو خود میدانی که خدا در قرآن فرموده انا لله و انا الیه راجعون یعنی بازگشت همه به سوریه آن کسی است که ما را از نیستیم به هستی آفرید منظورم خداست از مادر ما که از من دعوت مراجعه می کنیم پس چرا چرا این مراجعات همراه با مرگ شرافتمندانه و در راه ابراز ولی اون باشد مادر من از گناهانم میترسم از شهادت نمی ترسند چون که شهادت را و سه وسیله ای برای غربی � خدا میدانند لیکن این لیاقت را در خود نمی بینم اما به خدای بزرگ امیدوارم محتاج به دعای شما می باشد مادرم در این هنگام کنارت �تم به اینکه نامه نوشتن از بغض گلویم را گرفته و فشار می دهد و از چشمان آن جاری است انگار کسی به من به میکند که شاید تو در این حمله به لقاء الله و پیوندی دست مادرم اگر اینطور شد تو برای من ناراحت نباشن کند به این خاطر گریه کنید هم شهید شده ام نه مادر گریه نکن گریه کن برای گناهانم گریه کن برای شهدای گمنام گریه کن برای مسافرت خود را خرد و همگی در اخر روزی باید بار سفر را ببندیم و حرکت کنیم گریه نکن برای شهادت من اگر خدا لیاقت شهادت راحتی از شهادت که ابدی است پدرم افتخار کن یک فرزند در راه اسلام دادی و به یاد بیاورد دوران حسین سرور آزادگان و معلمی سال که چگونه مال و جان بخشی شوند خود را در راه خدا ایثار کرد ما مانده حسین و یارانش در این مقطع زمانی که به یاری خمینی آمده ای می گویند کار چندین بار زنده می شدیم و دوره برای اسلام به شهادت می رسیدیم امام عزیز چقدر ما در راهپیماییها و مضار مجالس ختم شهید میگفتی ما پیرو به تو هستیم و تداوم بخش شهیدان از قرآن می فرماید :
ایحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون
ایا ما شما را به حال خود میگذاریم و نمی ازماییم
اکنون به خواست خدا به جبهه امده ایم و شعار را به شعور و عمل تبدیل کرده ایم و از خدا میخواهم که عمل ما را پاک کند و مخلصانه قبول کند و اما ای امت شهیدپرور و پیرو ولایت فقیه باشید که ولایت فقیه دنباله رو انبیا و معصومین است و باامام خود عهد و پیمان ببندید وان را رها نکنید و گوش به فرمان او باشید که فرمان او از اسلام سرچشمه میگیرد هرگاه شما دستور رفتن به جبهه ها را دارد به جبهه ها رفته و انجا را؟؟؟کنید ای امت شهید پرور شما مثل امت رسول الله باید باشید که تا مرز شهادت پیمان ببندید به امام خود وقران درباره شما میفرماید:
ان المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهممن قضی نحبه و منهم من ینتظروا ما بدلوا تبدیلا(احزاب25)
برخی از ان مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمان با خدا بستند کاملا وفا کردند پس برخی برای عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند وبرخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و عهد خود را تغییر ندادند و خدا در قران میفرماید در پیشگاه من در قیامت گوش ها دست و پاها و حتی قلبهای شما مسئولند حال که تمام جوارح و اعضا و جان ما مسئول است چرا خدای افریار خود نکنیم و او را خشنود و راضی گردانیم.مادرم اگر چه من در این دنیا نبینم و در این بیابان در خون خود می غلطم و شهید میشوم و جسدم را دفن میکنند اما مادرم قلب و روح من در قلب تو جا دارد در قلب رهبر جا دارد درقلب هر اسلام؟؟؟جا دارد در قلب ان کودک فلسطینی که از خانواده اش اواره گشته جا دارد در قلب ان افریقایی که در زیر سلطه امریکا است جا دارد و در قلب مادران شهدا جا دارد با سلام به پدر و نادر عزیز و برادرانم و خواهرانم و به طور کلی سلام به خانواده عزیز و گرامی و دکست داشتنی ام
پدر و مادرم همانطور که میدانید من در زیر کتابچه مقداری پول در پاکت دارم دو قسمت ان را در راه خدا بدهید مثلا به جهاد یا کمک به جبهه و 4 قسمت ان را بعد از چهلم ام سفر به مشهد بروید.
پدر و مادرم از اینکه من به جبهه امدم شما ناراحتید اما کم کم برایتان عادی میشود منظورم این است که تحمل کنبد و زیاد برای من ناراحت نباشید و اگر مجلس برای من گواشتید ساده بگیرید.
مادرم در هنگامیکه بر سر قبرم می ایی حتما" تو را میبینم.
و اما من از همگی خداحافظیمیکنم و میخواهم که هر کس مرا میشناخت حلالم کند از پدر و مادرم برادرانم علی و حسین که درجبهه اند التماس دعا دارن و افتخار میکنم که هر دوتا از برادرانم در جبهه هستند.
به مصطفی غلامعلی مرتضی خداحافظی میگویم و از اصغر اقا حلالیت میطلبم از خواهرانم صدیقه و عزت همچنین از زهرا و شهناز همچنین از اقا مصطفی و مشهد کریم همچنین صورت تمام بچه ها را میبوسم مهدی محمد نجمه فاطمه مریم جعفر فضه الهام کوچولو.
در ضمن از همسایگان وفامیلهای دور و خویشاوندان که در تهران دارم خداحافظی و حلالیت میطلبم و خلاصه هر کس که مرا میشناطد و من اورا میشناسم هم خداحافظی میکنم و میخواهم مرا حلال کند.
ثبت دیدگاه