شناسه: 333357

خاطره یک شب زمستانی

مطهری در دانشگاه تدریس می کرد تا سهم امام نگیرد. می گفت کسی که از حوزه پول می گیرد باید خیلی برای امام زمان کار کند و من وقتش را ندارم. به خاطر همین هم خرج زندگی ما از تدریس ایشان در دانشگاه تامین می شد. ایشان وقتی حقوق می گرفت اولین سهم از پولش را به یک خانواده بی سرپرست می داد که چند بچه یتیم داشت، دوم به خانواده ای پول می داد که سه بچه فلج داشتند که ما هنوز هم به این خانواده کمک می کنیم، بعد پول را به خانه می اورد.یک شب زمستانی ساعت 2 نصف شب بود که به شهید مطهری خبر دادند که در کوچه دردار در خیابان ری خانواده ای زندگی می کنند که بسیار فقیرند و پدر خانواده هم رو به مرگ است. مطهری به در خانه مرد پولداری که می شناخت رفت و به او گفت که بیا با هم برویم و به او پول بدهیم. با آن مرد پولدار به بالین آن مرد رفتند و آن مرد همان شب از دنیا رفت. مطهری که پول زیادی همراهش نبود، از آن مرد پولدار پول گرفت و برای آن خانواده خرجی گذاشت و به خانه برگشت.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه