شناسه: 333359

ماجرای یک خواب

برایش چای می آورند. نمی خورد؛ «یک شب خواب دیدم زنی به سمت خانه ما می آید که رویش را سفت با چادرش گرفته بود. از کسی پرسیدم این زن کیست؟ گفتند خانم فاطمه زهرا دارند به سمت خانه شما می آیند.» بغض می کند: «صبح که بیدار شدم حدود 150 تا 200 نفر مهمان از خانواده شهدای شاه عبدالعظیم خانه ما دعوت بودند. کار خیلی زیاد بود اما من در فکر خواب دیشب بودم. تا اینکه زنی بسیار زیبا آمد به سمتم و گفت خانم مطهری می توانی یک خواب را برای من تعبیر کنی؟ من گفتم که من معبر نیستم اما یک چیزهایی را متوجه می شوم. گفت: من دیشب خواب دیدم آمده ام همین خیابان دولت و دیدم یک مینی بوس جلوی پایم ایستاد. سه خانم با نقاب از آن پیاده شدند. یکی از آن زنان به من گفت که چرا اینقدر زیاد چای می خوری؟! بعد من از آن زن پرسیدم که این خانم که جلو دارند راه می روند کیست؟ آن خانم جواب داد: حضرت فاطمه زهرا (س). دارند می روند به خانه ای در همین خیابان دولت.»
اشک هایش را پاک می کند: «بعد از شنیدن این خواب همان جا گفتم یا حضرت زهرا من تا آخرین لحظه عمرم دیگر لب به چای نخواهم زد. حتی خانمِ امام (ره) این موضوع را می دانست. همیشه در جلساتی که با ایشان داشتیم می گفتند که خانم مطهری چای نمی خورد برایش آب جوش بیاورید. اینگونه شد که من 27 سال است که چای نمی خورم.»

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه