شناسه: 338135

عمو

شهید احمد کره بندی قرار شد برای گرامیداشت شهدای روستا عکس های مبارک آنها را روی پایه های فلزی نصب کنیم . اگر می خواستیم از بوشهر یا شهرها اطراف جوشکار بیاوریم هزینه کار خیلی زیاد می شد . احمد با همان سن و سال و روحیه مسؤولیت پذیری که داشت ساختن همه پایه ها را برعهده گرفت . بیست و یک تابلو زیبا ساخته و نصب شد اما هیچ وقت فکرش را نمی کردم که مدتی بعد تصویر خودش هم روی بیست و دومین تابلو نقش ببندد *** وقتی محل خدمت احمد معلوم شد پدرش گفت : «من خاطره خوبی از زاهدان ندارم . اگه می تونی خدمت رو رها کن و برگرد ... » . علتش شهادت سی سال پیش عموی احمد در زاهدان بود . احمد به غیرتش برخورد و گفت : «برای من زشته که بگویند ترسید و فرار کرد . ثانیا من نرم یکی دیگه میره . چه فرقی می کنه ؟» *** با جانشین پاسگاه مرزی 167 سراوان و تعدادی از سربازها رفته بودند برای کمین . خبر رسید که اشرار به پاسگاه حمله کرده اند و قصد تصرف آن را دارند . سریع برگشتند ولی تکفیری ها مسیر را با بمب های کنترل از راه دور و مین های مختلف تله گذاری کرده بودند . مجبور شدند با مهاجمان درگیر شوند . راننده شان شهید شد ولی احمد با رشادت از حلقه محاصره دشمن گذشت و خودش را به پاسگاه رساند . بعد از دو ساعت و نیم مقاومت با کمک نیروهای سپاه توانستند اشرار را متواری کنند . احمد بلافاصله گفت : « جانشین فرمانده اون بیرون جامونده . باید به کمکش بریم ... » و حرکت کرد به سمت خروجی ساختمان . در بین راه دوباره با همان گروه مواجه شدند . توی درگیری آخر احمد تیر خورد و شهید شد . آن روز یازدهم آذر ماه 92 بود ، سالروز شهادت عمویش در سال 62 !

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه