وصیت نامه شهید نادعلی ( عبدالعلی ) یوسفی:
وصیت نامه شهید نادعلی ( عبدالعلی ) یوسفی بسم الله الرّحمن الرّحیم وصیت نامهی نادعلی ( عبدالعلی ) یوسفی با درود وسلام به یگانه منجی عالی قدر بشریت حضرت مهدی صاحب الزمان(عج) و با سلام ودرود به بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدس سره، و سلام و درود به رهبر عزیزمان حضرت آیت الله خامنه ای و سلام بر شهیدان جان بركف ایران اسلامی، و سلام بر تمامی غیور مردان و سربازان و مرز داران ایران. به نام یگانه گل سرخ خوشبختی كه در مرداب خشكی قلبم روییده و فضای بسته سینهام را معطّر ساخته و سلامی به تابش نور خورشید همچون عطر گلهای بهاری، چو بوی خوش آشنایی، امیدوارم كه این سلامهایی كه از شهر زیبای اورمیه به سوی شما میآید مورد قبولتان قرار گیرد. بنده حقیر وظیفه خود دانستم كه خدمت سربازی را در دفاع از كشور مقدّس اسلامی خودمان و دفاع از حفظ و ناموس كشور ما كه تمام كشورهای شرق و غرب در فكر از بین بردن جوانان رشید و برومند ما میباشند كه از هر طریقی بتوانند این كشور اسلامی را نابود كنند، چه از راه جنگ كه كشورهای همسایه ایران وادار به جنگ با ایران كردند و چه از راه صدور فرهنگهای غلط به ایران روانه میكنند، و چه از راه اینكه موادّ مخدّر را به این سرزمین وارد سازند تا جوانان ما در فكر این انقلاب نباشند تا بتوانند این جوانان و این كشور را از بین ببرند. لذا اینجانب وظیفه خود دانستم كه برای حفظ كشور خودم عازم مرزهای ایران شوم، و همه سختیهای محیط و هوای بسیار سرد و پر از برف و باران اورمیه را به جان و دل تحمّل کنم تا بتوانم دینی كه در گردن خود برای حفظ اسلام دارم ادا نمایم. سفارش بنده حقیر به كسا نی كه از سربازی و از دفاع كشور خود هراس دارند بدانند كه دوران سربازی بهترین و پرخاطرهترین و سختترین و شیرینترین دوران زندگی است، سربازی انسان را انسان میسازد و به جامعه تحویل میدهد. برادران! اگر در جستجوی علم هستید و اگر دارید درس میخوانید، سعی كنید كه سخنهای شیرین معلّمان را خوب گوش دهید و خوب درس بخوانید و فرد مفیدی برای جامعه باشید. مادر عزیز و مهربانم! از زحمتهایی كه در بزرگ كردن من كشیدهای و نخوابیهایی كه در سر گهواره برایم تحمّل كردهاید، و در همه جا مواظب رفتارهای من بودید. ولی من فرزند خوبی برای شما نبودهام و امّا همیشه سعی بر این داشتم كه با رفتارهای خود و با كارهای خود بتوانم رضایت خاطر شما را جلب كنم. مادرم شیر خود را حلالم كن. برادرانم! سنگر مدرسه را خالی نكنید، بهدنبال علم ودانش بروید وحافظ اسلام و قرآن باشید. پنجرهی آسایشگاه را باز كردم و در شب تاریكی بال گشودم و پرواز كردم، زدم به قلب ستارهها تا ستارهای به نام سلام پیدا كردم. آرزومند طلوع شادیهایتان و غروب غمهای همگی.
ثبت دیدگاه