معروف به ياروگوله
چندسالي از فاجعة بيمارستان پاوه ميگذشت و من در منطقه پاوه مسئوليت گرفته بودم و حالا ما در اين شهر رسميت داشتيم، زمان جنگ بود و ما براي مأموريتي به عراق ميرفتيم كه در راه گرفتار كمين گروهي به فرماندهي ياراحمد عناقي (عناق نام منطقهاي در پاوه) معروف به ياروگوله شديم، ما كه لباس كُردي برتن داشتيم در جواب سؤال او كه شما پاسدار هستيد حاشا كرديم، اما او خيلي اذيت كرد، لوله اسلحه را در دهان من قرار داد و تهديد به مرگ كرد. اما چيزي كه باعث نجات ما شد اين بود كه پسر ياروگوله قبلاً سرباز من بود و عنايت خدا شامل حال ما شد و ما را نجات داد.
اين قضيه گذشت تا اينكه در والفجر 10 مأموريت پيدا كرديم با نيروهاي بارزاني و طالباني در منطقه اباقيره مستقر شويم. در آن موقع من همچنان در پاوه مسئوليت داشتم، در منطقه قسمتي كه دست ضدانقلاب بود سقوط نميكرد، به همراه تعدادي از بچههاي سپاه به فرماندهي آقاي شعباني از پشت به جبهة ضدانقلاب حمله كرده و دشمن را قيچي كرديم و خوشبختانه در اين درگيري ياروگوله كه در حادثه بيمارستان پاوه محور درگيري بود اسير شد و به پاوه منتقل گرديد. و پس از مدتي به حكم دادگاه بوسيلة پيش مرگان كُرد پاوه به دار مجازات آويخته شد.
نقل از شهید
ثبت دیدگاه