اولين پيامش نماز و آخرين وداعش با نماز
عجيب بود كه در يك عمليات مستقيم و درگيري با دشمنان آب و خاك و ناموس مملكت يك فرمانده لشگر خود در پيشاپيش نيروها حضور داشت. اسفند 85 ارتفاعات جهنم دره در منطقه خوي و سلماس بسيار برفي و سرد بود هيچ موجود زندهاي قادر به تحمل سرماي آنجا را نداشت. صداي اذان ظهر از روستاي نزديك ارتفاعات به گوش رسيد، سرما به اندازهاي بود كه علي رغم به تن داشتن چند لايه لباس، اور نظامي و كلاه گرم باز هم سوز يخبندان منطقه تا استخوان اثر ميكرد. الله اكبر فرمانده لشگر چه ارادهاي داشت، اور را از تن درآورد، آستينها را بالا زد و با آب يخ زده منطقه شروع به وضو گرفتن كرد، نيروها هر كدام خود را به كاري مشغول كردند تا از وضو گرفتن با آب سرد كه از مبارزه با گروهك ضد انقلاب سختتر مينمود شانه خالي كنند. اما اين سردار مصمم با آرامشي الهي وضو گرفت و در روي يخها مشغول خواندن نماز و نياش شد. حاجي طوري مشغول عشقبازي با خدايش بود كه واقعاً اين نماز آخرينش ديدني بود. وقتي كه حاجي سر بر سنگ يخ زده گذاشته بودند و گريه ميكردند ما همه يه جورايي فهميديم كه ايشان در اين عمليات قطعاً رفتني هستند چرا كه با بستن چشم سر و اتصال به چشم دل بالهاي فرشته گونه حاجي قابل لمس بود. پس از اداي فريضة نماز حاجي و همرزمانش سردار درستي ـ سرهنگ خلبان پرويني و سردار شهيد زمانلو و 11 نفر ديگر در مرز خوي و سلماس با تركيه در نبردي تن به تن و با گلولة مستقيم دشمن به درجة رفيع شهادت نايل شد.
نقل از همسر شهيد به روايت نيروهاي لشگر 3 حمزه سيد الشهداء
ثبت دیدگاه