محب اهل بيت عليهم السلام بود
پيامبر خدا (ص) ميفرمايد: «شفيع الشهيد و في اهل بيت» شهيد ميتواند به اذن خداوند اقوام و خويشانش را شفاعت كند و باز ميفرمايد «اشراف الموت قتل الشهدا» شريفترين مرگها شهادت است. در جاي ديگر ميفرمايد سه طبقه در قيامت شفاعت ميكنند؛ انبياء ـ علما ـ شهدا.
شهيد قهاري فردي متين، گشاده رو و مهربان بود. در طول آشنايي با ايشان هرگز چهرهاي خشن و عصبي از ايشان نديدم، هميشه تبسم بر لب داشت و تمام كساني كه ايشان را ميشناختند از مردم مريوان، اورامان و پاوه از وي به عنوان فردي با محبت و خوش رفتار ياد ميكنند، دائماً با مردم از نزديك در ارتباط بود. محب اهل بيت و براي سادات احترام خاصي قائل بود.
براي ملت كُرد احترام ويژهاي قائل بود و خدمت كردن و رفع مشكلات مردم منطقه هم و غم ايشان بود.
يك روز خبر دادند كه فرماندة محترم قرارگاه حمزه سيد الشهداء سردار شهيد احمد كاظمي قرار است به مريوان بيايد، شهيد قهاري دستور داد با يك خانوادة شهيد هماهنگ شويد تا با سردار به ديدار آنها برويم. بنابراين ما هم خانوادة شهيد تحسين رسولي را پيشنهاد كرديم. وقتي كه هماهنگي صورت گرفت همراه سردار قهاري و سردار كاظمي به منزل شهيد رسولي رفتيم، بچههاي خردسال شهيد نشسته بودند، سردار قهاري وقتي اين بچهها را ديد چشمانش پر از اشك شد و با بغضي سنگين گريه كرد.
شهيد هر وقت به مريوان ميآمد اولين كارش سركشي و احوالپرسي از خاندان معظم شهدا و عيادت جانبازان بود از دوستان نزديك خود هميشه با خبر بود ودوست داشت كه مشكلات خانوادة گرامي شهداء و جانبازان را شخصاً پيگيري و رفع نمايد.
يك روز هنگام غروب به خانه ما آمد و گفت حاجي لباست را بپوش بايد جايي برويم، وقتي بيرون از منزل رفتيم ديدم فرماندار وقت آقاي چمني مقدم هم منتظر ماست و يك ماشين پر از ارزاق، خوراكي آماده كرده بودند. لذا به حاشيه شهر رفته و ضمن سركشي به فقرا و نيازمندان اين كالاها را بين ايشان تقسيم كرديم. دراين بين به خانوادههايي سر زديم كه بچههاي آنها به دليل مشكل معيشتي و نداري ترك تحصيل كرده بودند، حاج آقا قهاري ضمن بر طرف كردن مشكل معيشتي آنها با آموزش و پرورش نيز هماهنگ كرد و مشكل ادامة تحصيل اين بچههاي نيازمند را برطرف ساخت.
در خصوص بيت المال هميشه كمال احتياط را داشت، يك روز به پايگاه رفتيم در يكي از محورهاي سروآباد با سركشي از چند خانواده شهيد و جانباز كارمان تا ساعت دو و نيم ظهر طول كشيد، گفتم براي صرف ناهار به پايگاه برگرديم، در جواب شهيد قهاري به من گفت سهم ما در آن پايگاه نيست، هر چه آنجا هست مال رزمندگان است، گفتم برويم خانه يكي از شهدا! گفت آنها يتيم دارند جايز نيست. برگشتيم نزد صديق اسكندري مسئول تداركات سپاه در سرورآباد و هر كدام يك نيمرو خورديم.
براي ديدار با جانبازي به اسم حسين كريمي كه بعداً شهيد شد از مريوان به پاوه رفتيم در صورتيكه ايشان در قبال پاوه هيچ مسئوليت و وظيفهاي نداشت، اما ميگفت ما دوستان و رزمندگان را بايد زماني پيدا كنيم كه گرفتار مشكلي شدهاند. در همين سركشي ها به روستاي عصر آباد رسيديم، منطقه خيلي نا امن بود، شهيد قهاري اسلحة كلاشينكف را در دست گرفت و دوري در روستا زد و گفت نگران نباشيد قهاري از همرهان خود مانند يك نگهبان و اسكورت مراقبت ميكند و هميشه جان خود را براي دوستان به خطر مي انداخت.
نقل از ملا عثمان كريمي
ثبت دیدگاه