شناسه: 339155

از كودكی نترس بود

از همان بچگي بسيار جسور و نترس بود. در بازي‌هاي كودكانه فراتر از سن خود عمل مي‌كرد. هرجا كه هم سن و سالهايش در زمينه‌اي احساس خطر مي‌كردند او پيش‌قدم مي‌شد.
زماني كه ما بچه بوديم اوهام و تخيلات ترسناك از وجود اشباح و ارواح در روستا زياد بود. يادم هست در بين دوستان وقتي صحبت مي‌كرديم يا قرار بود چيزي تعريف كنيم بيشتر در خصوص وجود موجودات ترسناك و عجيب و غريب صحبت مي‌كرديم. طوري كه تاريكي شب و عدم وجود برق و روشنايي در روستا براي كودكان هميشه توام با كابوس‌هاي وحشتناك و ترس بود.
من و سعيد در كار كشاورزي به پدر كمك مي‌كرديم و عمده كارها روي دوش ما دو تا بود. يك روز كه كار زيادي هم داشتيم من زودتر رفتم اما سعيد خيلي ديرآمد طوري كه من خيلي عصباني شده بودم و خودم را براي يك دعواي حسابي آماده كرده بودم. وقتي سعيد آمد خيلي با او دعوا كردم. به دنبال اين قضيه سعيد قهر كرد و رفت و ما دوشبانه روز از او اطلاعي نداشتيم. خوب، خيلي هم به فكر نبوديم چون در روستا فاميل زياد داشتيم پيش خود تصور كرديم كه حتماً به خانه يكي از اقوام رفته است و بر مي‌گردد. اما بعد از پرس و جو از فاميل و اقوام سعيد را نيافتيم و همه از وجود او اظهار بي اطلاعي كردند. بنابراين همه با هم تمام روستا و اطراف آن را به دنبالش گشتيم تا اينكه بالاخره او را تك و تنها در دل صحرا وسط خرمن گندم پيدا كرديم. حالا تصورش را بكنيد يك كودك 10 ـ 12 ساله دوشبانه روز، گرسنه و تشنه در يك چنين جايي بدون اينكه بترسد چه كار مي‌كرده است. نمي‌دانم شايد روح بزرگ سعيد كم‌كم خود را براي رويارويي با حيوان‌هاي انسان‌نما آماده مي‌كرده است. بالاخره سعيد را به خانه آورديم و قضيه با خوبي و خوشي به پايان رسيد.
كم‌كم من و سعيد بزرگ شديم تا اينكه در دوران ستم‌شاهي همراه ديگر مبارزان با درست كردن كوكتل‌مولوتوف و شركت در تظاهرات به مبارزه طاغوت پرداختيم. تا اينكه سعيد جهت انجام خدمت سربازي به ارتش طاغوت پيوست. اما خودش هميشه مي‌گفت من نه براي خدمت به رژيم طاغوت بلكه براي دفاع از ميهن و به عشق مردم و وطنم به سربازي مي‌روم. طي مدت 2 سال سربازي سعيد حتي يك بار هم به مرخصي نيامد. پس از اتمام دوران سربازي وقتي انقلاب پيروز شد سعيد هم براي ديدار آقا به تهران رفت و در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب بود كه ايشان آموخته‌هاي خود در ارتش طاغوت را در قالب آموزش‌هاي نظامي نيروهاي بسيج مردمي به كار گرفت تا اينكه مسئوليت تشكيل سپاه نهاوند به وي واگذار شد. و از آن زمان در عرصه‌هاي مختلف انقلاب حضور پررنگ داشت تا اينكه خون پاك خود را در راه حفظ نظام و مبارزه با گروهك‌هاي ضد انقلاب تقديم كرد. 


نقل از علي مرادي، برادر شهيد

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه