وصیت نامه شهید ابراهيم حيدريان
همسر شهید می گوید یک روز یکی از همسایه های ما که یک خانم بی سرپرست بود و دو دختر یتیم داشت می خواست دختر اولش را شوهر دهد اما وضعیت مالی خوبی نداشتند. همسرم به محض اینکه خبر دار شد بدون اینکه چیزی به خودش بگوید به شهر آمد و موقع برگشتن پنجاه هزار تومان پول به همراه آورد و از من خواست که از طرف خودم پول را به عنوان کادوی عروسی به این خواهر بدهم هر چه اصرار کردم که این پول را از کجا آورده ای جواب داد نپرسی بهتر است بعدها فهمیدم این پول را قرض گرفته است .
ثبت دیدگاه