برای رضای خدا
پدر در این چند سالی که ماشین زیر پایش بود محال بود که کسی را پیاده و درمانده ببیند و سوار نکند بسیار دلسوز بود و اگر کسی می خواست مقدار مسیری را که پدرم آنها را سوار کرده پولی بدهند میگفت خواهر من. برادر من.. من برای رضای خدا این کار رو کردم برای اموات صلوات بفرستید.
ثبت دیدگاه