شناسه: 339882

برای رضای خدا

پدر در این چند سالی که ماشین زیر پایش بود محال بود که کسی را پیاده و درمانده ببیند و سوار نکند بسیار دلسوز بود و اگر کسی می خواست مقدار مسیری را که پدرم آنها را سوار کرده پولی بدهند میگفت خواهر من. برادر من.. من برای رضای خدا این کار رو کردم برای اموات صلوات بفرستید. 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه