شناسه: 339887

حس انسان دوستی

یک روز سرد زمستانی که برف سنگین آمده بود ایشان همراه همسر و فرزندانشان به منزل ما آمدند.همسایه صمیمی ما همسرش به منطقه جنگی رفته بود که شهید یک پارو از حیاط خانه ما برداشت و رفت حیاط منزل همسايه مون رو پارو کرد .
ساعتی در سرما به این کار پرداخت و از سرما دستانش تاول زده بود و گفت اینها در خانه مرد ندارند و باید به آنها کمک کنم. ایشان تحت هر شرایطی به فکر کمک به دیگران بود. 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه