شناسه: 340421

آخرین دیدار خواهر و برادر

برای آخرین بار به  دیدن برادرم رفتم.

 مثل اینکه بهم الهام شده بود تو این رفتن برادرم دیگر برگشتی نیست.

ساعت 9 صبح اونجا بودیم منزل برادرم،چون گفت من ظهر پرواز دارم شما صبح بیاین پیشم.

مثل همیشه مهربان،خیلی مهربان،صمیمی و مهمانواز برخورد کرد و از ما پذیرایی کرد.

من رفتم منزل او و برای آخرین بار بود که دیدمش ، صورتش رو بوسیدم ، بغلش کردم،

گرمای دستش را با تمام وجود حس کردم.

و خودم او را راهی کردم ، خواهر کوچک برادر بزرگتر را راهیه سوریه کرد،راهیه دفاع از حریم اهل بیت.

واین آخرین روز دیدار ما بود،حتی دیگر نتوانستم پیکر بی جان او را ببینم

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه