شناسه: 340452

هیأت «موج‌ الحسین» پاتوق هادی بود

مهدی ذوالفقاری می‌گوید: «هادی یک دستگاه اکو داشت که همیشه با آن مداحی می‌کرد و گوش می‌دادیم. الان صدای ضبط شده‌اش هنوز هست. قبل از اینکه به نجف برود حسابی غرق اینجور کارها بود. بچه‌های هم سن خودش جمع می‌شدند و برایشان مداحی می‌کرد. از وقتی در بازار با هم کار می‌کردیم هادی مداحی را شروع کرد فکر می‌کنم حوالی سال 82 بود. علاقه زیادی به مداحی داشت. هیئت دیگری هم که مورد علاقه‌اش بود و زیاد آنجا می‌رفت «موج‌الحسین» بود».

زهرا ذوالفقاری خواهر دیگر شهید که هادی را بهترین برادر دنیا می‌داند، می‌گوید: «هادی خیلی مداحی را دوست داشت. وقتی به خانه می‌آمد کلی تمرین می‌کرد و صدای خودش را در مداحی‌های تمرینی‌اش ضبط می‌کرد و می‌گفت نظر بدهید بگویید صدایم خوب است یا نه. ما همیشه همراه مداحی‌هایش گریه می‌کردیم».

زینب ذوالفقاری هم می‌گوید: «هادی همیشه روی موتور برای خودش نجوا می‌کرد. اصلاً با روضه و مداحی عجین بود. می‌گفتم هادی آرام بخوان چرا انقدر بلند می‌خوانی. می‌گفت تو از دل من خبر نداری من هم دیگر چیزی نمی‌گفتم تا راحت‌ باشد».

برادر شهید نگاهش با نگاه درون عکس هادی گره می‌خورد بغضش را فرو می‌خورد و می‌گوید: «چند وقتی بود که دوست داشت برود حوزه علمیه درس بخواند و بالاخره یک جورهایی راهش را از من جدا کرد».

مادر شهید ادامه می‌دهد: «هادی به طلبگی علاقه داشت، ما هم در راه تحقق علاقه باطنی‌اش تشویقش کردیم. کمک کردیم تا مسیری را که انتخاب کرده با موفقیت طی شود. از دوری نجف هم گلایه نکردیم. آنقدر خیال‌مان از محیط نجف مطمئن بود و از زندگی در جوار حضرت علی(ع) راضی بودیم که برای رفتن هادی مخالفتی نکردیم».

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه