شناسه: 340744

وصیت نامه شهید اصغر بازیاری

اي خداي بزرگ آن چنان درب خانه تو را مي¬کوبم و آنقدر به تو پناه مي¬آورم و در دل شب¬ها مي¬نشينم و زيارت خانه تو را مي¬خوانم و در دل شب¬ها گريه و زاري مي¬کنم تا اين که خودت صداي مرا بشنوي و به آن لبيک گويي و درب خانه¬ات را به رويم بگشايي؛ يعني اين که شهادت را که فوزي عظيم است نصيبم گرداني. پس چه خوش است که عاشق به معشوق خويش برسد. اي پدر و مادر مي¬دانم که چه زحمت¬ها برايم کشيده¬ايد تا مرا به اين سن و سال رسانده¬ايد. اي مادر مي¬دانم که چه شب¬ها پاي گهواره من نشسته و بي¬خوابي کشيده¬ايد، ولي چه کنم که عشق حسين به من مجال و مهلت نمي¬دهد که در خانه بنشينم؛ چه کنم که جدايي از «دوستان شهيد» را تحمل نمي¬توانم بکنم. پس بدانيد که من امانتي بودم نزد شما و چه خوب است که شما اين امانت را سالم به صاحب اصليش که همان خداوند بزرگ است بازگردانيد. اي پدر و مادر اگر خواستيد برايم گريه کنيد، به ياد حسين و اگر هم خواستيد براي من لباس مشکي بپوشيد، به ياد حسين بپوشيد. اي خواهرم حجاب تو کوبنده¬تر از خون من است؛ از شما تقاضامندم که زينب¬وار حجاب اسلاميتان را رعايت فرمایيد.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه