وصیت نامه شهید مهدی صمدی اردبيلی
پروردگارا! دوست دارم مرا اگر تكهتكه كنند و در هر تكه من فرياد يا رب يا رب بگويد. پروردگارا! چنان مرا عشاق گردان تا برايت صد بار زنده شوم و حال هم راه من نشان بده به كلمة ارجعى را تا خودم به سويت پر كشم و آرام سبك بال بسويت آيم. خـدايا! من طمع بهشت ندارم، ولى از جهنمى كه خودم افروختهام ترسانم نه از آتش، بلكه از رسوایى و پرده برداشتن از گناهانم در ميان خوبانت، در ميان رسولانت، در ميان ائمة طاهرينت. واى واى و صد واى! از آن رسوایى چه كنم؟ زمانى لعن ميكردم دشمنان اهل بيت را، حالا خودم در كنار آنها بايد در آتش بسوزم. خدايا! خودت به فرياد ما برس. پدر و مادر مهربانم! از شما دو گوهر عزيز معذرت میخواهم كه هيچگاه نتوانستم از عهدة حتى ذرهاى از محبتهاى شما برآيم. هر آئينه خدا ميداند كه چقدر به شما احترام مىگذاشتم و اگر خداى نخواسته در آن روزهاى كه بيمار (مجروح) بودم، اگر جسارتى خدمت شما كردم از شما پوزش مىطلبم كه اگر در طول عمرم به شما كم لطفى كردم و حتى ذرهاى از محبتهاى شما را نتوانستم جبران كنم. از محبت شما دو بزرگوار چه بگويم كه نه قلم توان آن را دارد و نه من بىلياقت چيزى.»
ثبت دیدگاه