شناسه: 341393

سختم بود اول اسمش یه شهید بذارم.

خبر ساده بود. یکی زنگ زد و گفت: یه تیزر تلویزیونی برای یه شهید بنویس.

وقتی اسم شهید رو شنیدم. یخ کردم.

نشستم. بعد از چهار شهید مدافع حرم باور شهادت این یکی دیگه سخت بود.

بقیه رو دورادور میشناختم ولی این دفعه کسی شهید شده بود که سال ها رفیقم بود.

سید اسماعیل سیرت نیا. سختم بود اول اسمش یه شهید بذارم.

با هم خندیده بودیم. گریه کرده بودیم.بد و خوب توی یه مسیر راه رفته بودیم

و حالا سختم بود تیزر شهادتش رو بنویسم.سختم بود.قفل شده بودم.

قلم رو کاغذ راه نمی رفت.خلاصه نوشتم. نمیدونم چی نوشتم فقط نوشتم

و بعد رفتیم گلزار شهدا.

جایی که سید خیلی دوستش داشت.همیشه سید رو نشسته کنار سنگ قبرها دیده بودم

ولی حالا سید میخواست بره کنار شهدا.بچه ها داشتن حرف میزدن که کجا دفنش کنند.

خلاصه قسمتش شد دفنش کنند کنار شهدای عملیات کربلای ۵.

همونجایی که دوست داشت.رفت پیش حاج محمود قلی پور.

سی سال بعد از شهادت حاج محمود.

میگن توی سوریه شهید شد. رفته بود از عمه جان زینب (س) دفاع کند.

علیرضا شعبان نژاد

 

رفت و حتما حال دلش خیلی خوش است .خوش به حالش، برد و برد.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه