وصیت نامه شهید محمد شیرقاضی
خدمت خانوادهی عزیز و نور چشمهای مهربانم سلام پدر و مادر و برادر و خواهرهای مهربانم من در موقعیتی گرفتار شدم که نمیدانم چه بگویم و چی بنویسم، انسان به لحظهای از زندگی خود میرسد و مرگ وزندگی خودش را در مقابل دیدگان خود میبیند و آن لحظه است که به یاد عزیزان خود افتاده و به یاد لحظاتی که در کانون گرم خانواده خویش است، پدر و مادر و برادر و خواهرهای خوبم در همینجا از همگی شما حلالیت میطلبم و امیدوارم که من را حلال کنید، من خودم میدانم که تابهحال برای شما عزیزان مثمر ثمر نبودهام ولی امیدوارم همگی شما به بزرگی خودتان منو ببخشید این چند خط را بهعنوان وصیتنامه برایت مینویسم و از همینجا از همگی دوستان و آشنایان طلب مغفرت میکنم و امیدوارم که منو حلال کنید واقعاً مشکل و رنجآور است که انسان به لحظهای از زندگی خود برسد که برای خودش وصیتنامه بنویسد، مادر جان میدانم که در دوران زندگیام تو را اذیت کردم و بارها از دست من ناراحت شدی، من متأسفم از اینکه نتوانستم جبران اینهمه خوبیهایت را بکنم، امیدوارم و آرزو میکنم که بعد از من ناراحتی نکنی و به فکر خودت باشی هرچند که میدانم مشکل است ولی چه میشود کرد سرنوشت من این بود و تقدیر اینطور میخواست، پدر جان از شما معذرت میخواهم و امیدوارم که منو حلال کنی تو بهترین پدر بودی ولی من قدر تو را ندانستم پدر جان از همینجا از زحماتی که برایم کشیدی تشکر میکنم و ایکاش میتوانستم حق فرزندی خود را نسبت به تو ادا کنم پدر جان امیدوارم که صبور باشی و زندگی خوبی را برای مادر و برادر و خواهرهایم به وجود آوری، برادر جان امیدوارم برایم ناراحتی نکنی و سعی کنی در زندگی برای خودت و خانوادهات مثمر ثمر باشی مجتبی جان در نبودن من از خانه و زندگی، پدر و مادر مراقبت کن و نگذار که ناراحتی بکنند و از تو برادر عزیزم حلالیت میطلبم منو حلال کن، خواهرهای عزیزم نمیدانم چی برایتان بنویسم ولی صبر و شکیبایی رو پیشه کنید و سعی کنید زن وفاداری برای همسران خود باشید و از همینجا از شما حلالیت میطلبم در همینجا طلب حلالیت میکنم. بقیه کارها را به شما میسپارم و هر طور که خودتان صلاح دانستید عمل کنید قربان همگی شما محمد شب ساعت 12 تاریخ 27/8/1366
ثبت دیدگاه