وصیت نامه
«حال که این وصیت نامه را می نویسم عازم منطقه هستم . نمی دانستم کجا می روم ولی می دانستم پایم به حرم اربابم بی بی زینب و رقیه جانم میرسد. خدای من تو شاهدی که بهترین عزیزانم و تمام دنیایم را پس گذاشتم. حالا دستم خالی است این هم دنیای من است. پس قبولم کن خدایا.
به باور و یقین رسیدم این آخرین سفر و پایان کار است. به آرزویم خواهم رسید البته که شهادت آرزوست بلکه هدف دفاع از حریم و ندای لبیک یا زینب است و شرمنده و شرمسارم که فقط قطره خون ناچیزم را فدای آرمان های انقلاب اسلامی و حضرت امام خامنه ای و شهدای وطنم مینمایم.
وصیت به دوست و برادر عزیزم سردار امام و سردار حرمت دارم؛ با هزینه شخصیام سه عدد تابلوی بزرگ عین همان تابلویی که در گوشی موبایلم دارم، تهیه و قبل از مراسم هفتم در ابتدای مازندران اول گدوک و اول ورودی جویبار و اول کوچه روستایم بزنید و بنویسید: حاج قاسم افتخار انقلاب اسلامی و مبارزان جهان اسلام و خار چشم دشمنان است.
وصیتی میکنم به سینای عزیزم و ندا و همسر عزیزم که سفارش کنید کسی حق گریه کردن بر من را ندارد و فقط به جان امام زمان خود و جان حاج قاسم و مبارزان حزب الله و شیعیان پاکستانی و سوری و عراقی و بچههای گمنام دعا کنید...
مواظب بچه هایم باشید. دوست دارم سینا در رشته خودش خادم مجاهدان و مبارزان حزب الله و نیرو باشد. نداجان، دلت برایم تنگ شده است ولی بدان امروز روز تصمیم و سرنوشت سازی است. خط و راهی که آمده ام اصلا دست من نبوده و علی رغم تمام سختی ها و خطرها و احساس غیر قابل وصفی که دارم از روزی که حرکت کردم بی بی جانم از آخر صف دست مرا گرفت و دعوت نامه این مسافر جامانده و خسته از جور زمانه را با دست مبارک خودش امضا کرد شما هم راضی باشید. هدیهای که دادهاید دیگر برنخواهد گشت.
سینای من روزی که از فرودگاه امام داشتم خارج میشدم اشک تو را دیدم، اما خودت نمیدانی من برای رسیدن به این تصمیم آیینه خود را شکستم و دیگر هیچ چیزی را نمیدیدم. سفارش میکنم هر روز از کانال المنار فصل الخطاب شیخ حسن را درباره شهدا و حوادث را ببین. حال و روز من خیلی بهتر از آن است که شما فکرش را بکنید.
از حقوق من هرکس را که حقی برگردن من دارد را ادا کن در مراسم من اگر امکان بود به مهدی بگو هم رزم من شیخ باشد و سخنرانی کند. پارچه ای که خودم از داخل صحن بی بی جان گرفتم را در داخل قبرم و زیر سرم بگذارید.
سلام مرا به تک تک دوستانم در قرارگاه رمضان برسانید و بگویید در حلب دلم هوای شما را داشت و برایتان خصوص حُرمَت مسگریان، قدوسی، عابدی، لوروی و امام دعا خواهم کرد»
ثبت دیدگاه