وصیت نامه شهید فرج الله بااوش
وصیتنامه شهید «فرجالله بااوش» بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان به رهبرکبیر انقلاب اسلامی و شهیدان گلگونکفن ایران و درود فراوان به رزمندگان جان برکف ایران، وصیتنامه خود را چنین مینویسم: مردم شهیدپرور ایران! این حقیر که به جبهه حق علیه باطل آمدهام، خودم آن راه را انتخاب کردهام و تشخیص دادهام که باید در چنین راهىحرکت کنم و خون خودم را براى آبیارى انقلاب بریزم [و] با کفاران بعثى ضداسلام بجنگم و از حق مستضعفان دفاع کنم. من فهمیدهام که این راه و این مبارزه (صراط مستقیم) امت و مبارزه با شرق و غرب است و اگر در چنین راهى حرکت نکنم به راه مغضوبین و ضالین رفتهام. رفتن من این است «اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین» و اما از پدر و مادرم و دوستانم و اقوامم مىخواهم که اگر شهادت نصیبم شد براى من ناراحت نباشید و لباس سیاه نپوشید و به جاى گریه و زارى براى من، براى امام و رزمندگان اسلام دعا کنید و ادامه دهنده راه شهیدان باشید. از پدر و مادرم و برادران و خواهرانم و اقوام میخواهم که مرا حلال کنید چون که ایمان راسخ من به الله اجازه نمیداد که در اینجا بمانم و برادران همدین من در جبههی جنگ حق علیه باطل بجنگند و تشنگى و گرسنگى و رنج و زحمت بکشند، ولى من در اینجا در آسایش و خوشى به سر ببرم. اما اى پدر و مادر و اقوام عزیز! میدانم که از دست دادن من براى شما سنگین نبود. مگر آنها نبودند که شهید شدند تا دین اسلام پا برجا باشد، پس بنابراین من هم به نوبه خود از آقا و سرورم - حسینبنعلى(ع) - درس مبارزه و جهاد و درس شهادت را یاد گرفتم. من فهمیدم که زندگى مادى، خانمانسوز و نکبتبار است و انسان را دچار بلا و مشقت میسازد و باید این زندگى مادى را رها سازیم و به سوى معشوق خود یعنى الله بشتابیم و نباید منتظر باشیم که مرگ به سراغ ما آید بلکه باید ما سراغ مرگ برویم. مگر انسان یک دفعه بیشتر میمیرد، پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خدا باشد و براى اسلام. اى کاش من صد جان مىداشتم تا صد مرتبه در راه الله شهید میشدم تا اینکه در روز آخرت جلوى پروردگار و معشوق خود موفق و سربلند میشدم و مورد رحمت خداوند قرار میگرفتم و شما میدانید که امروز روزى است که به قول امام؛ تمام کفر با اسلام در جنگ مواجه است و روزى است که خداوند میخواهد بندهاش را آزمایش کند. من امیدوارم که از این آزمایش الهى، موفق و پیروز بیرون بیایم. کاش صد جان داشتم تا صد مرتبه شهید میشدم اما اى مسلمانان! آیا میدانید که این دنیا ابدى نیست و طبق آیه شریفه «کل نفس ذائقة الموت» یعنى تمام جانها و نفسها روزى مزه مرگ را خواهند چشید، پس چه مرگى بهتر از اینکه فى سبیلالله باشد. و چرا ساکت بنشینیم و براى دفاع از حقمان به کمک رزمندگان نشتابیم و این جان ناقابل خودمان را به خدا و قرآن و اسلام هدیه کنیم و نداى این بزرگ مرد عالم را لبیک گوییم. پدر و مادر مهربانم و برادران عزیزم! از شماها تمنا دارم که زیاد براى من گریه و زارى نکنید که باعث ناراحتى من شود زیرا در آن زمان حسین (ع) عزادار نداشت و کسى نبود که براى او گریه کند و لباس سیاه نپوشیدند براى حسین(ع). پس باید شماها افتخار کنید که توانستید فرزندى را تعلیم و تربیت کنید و تحویل جامعه دهید. اما چند قطعه شعر براى پدر و مادرم؛ من که مهمان خدایم، پدرم آرام باش/ در جوار مصطفایم، مادرم آرام باش/ تا کى باشد سایه لطف خمینى بر سرت/ ناله کم کن از برایم مادرم آرام باش/ با پدر از من بگو بهر فراقم غم مخور/ در کنار مرضیایم پدرم آرام باش/ من که همگام حسینم با حسن اندر بهشت/ آشنا با انبیایم پدرم آرام باش/ با رفیقان و عزیزان و محبانم بگو/ طالب حمد از شمایم مادرم آرام باش. از خالویان و عمویان و پدربزرگهایم و مادر بزرگهایم و کلیه اقوام میخواهم که مرا ببخشند و حلالم کنند. والسلام علیکم و رحمت الله.
ثبت دیدگاه