شناسه: 343712

وصینامه شهید ابوالفضل رضایی

خدایا، به علی(علیهم السلام) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند. به حسین(علیهم السلام) بگو که خونش هنوز در رگ‏ها می‏جوشد. خدایا، توفیق رسیدن به اباعبدالله(علیهم السلام) را هم نصیب ما بگردان. آری. ای خدا، یاران همه سوی مرگ رفتند در صورتی‏‏ که نگران فردا بودند.‌ ای خدای من، من با امام خمینی(قدس سره شریف) میثاق بسته‏ام که به او وفادار بمانم. زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زند‏ه‏ام کنند دست از او نخواهم‏ کشید. خدایا، جندالله را که با سوگند ثارالله(علیهم السلام) در لشکر روح‌الله(قدس سره شریف) برای شکست عدوالله و استقرار حزب‌الله زمینه‌ساز حکومت جهانی بقیه‌الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ حمایت نما.

و اینک پدر عزیز و مادر گرامی‌ام، چندین سفارش به شما عزیزان دارم. خود را برای تحمل رنج‏ها و مصیبت‏ها و ناکامی‏ها و ناروایی‏ها آماده نمایید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان و نگهبان شماست و تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات می‏بخشد و عاقبت شما را به خیر می‏گرداند و دشمنان شما را به انواع عذاب‏ها و شکست‏ها دچار می‏گرداند. این مصیبت‌ها و سختی‌ها، زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانی‏ها و فداکاری‏ها به نعمت‌های ابدی و بی‏پایان خداوندی خواهد رسید و بر سریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد. هیچ‏گاه زبان به شکایت نگشایید و از گفتن حرفی که به مقام و منزلت شما خلل وارد آورد؛ خودداری نمایید. مادر گرامی‌ام! مبادا بعد از من گریه کنید. پدر گرامی! مبادا بعد از شهادتم بی‏تابی‌کنید. اگر می‏خواهید گریه کنید به یاد فرزندان حسین(علیهم السلام) گریه کنید که در صحرای کربلا پدر و مادر و سرپرستی نداشتند. مبادا بعد از شهادتم مرا جوان ناکام بخوانید که تنها کام من شهادت بود و من با شهادتم به کام خود رسیدم. عزیزان من کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم برای ملت بزرگوار ایران پیامی‌ بدهم، لیکن به عنوان یک عضو بسیار کوچک از این آب و خاک، چند سفارش برای شما عزیزان دارم. ‌ای جوانان! نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(علیهم السلام) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علی(علیهم السلام) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی‏تفاوتی بمیرید که علی‏اکبر(علیهم السلام) حسین(علیهم السلام) در راه حسین(علیهم السلام) و با هدف شهید شد. ‌ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه‏ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‏توانید جواب زینب(B) را بدهید که شهادت 72 شهید را تحمل نمود. همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه‏های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید؛ زیرا مادر وهب فرمود: سری را که در راه خدا داده‏ام، پس نمی‏گیرم. برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرت‏هاست. بدان که خداوند در پیش ملائک خود به تو و خاطرات تو افتخار و مباهات می‌کند و به آن‌ها نشان می‏دهد که ایراد آن‌ها در مورد خلقت انسان بی‏مورد بوده‏است. در سخنان امام(قدس سره شریف) بیشتر دقیق شوید و عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی(قدس سره شریف) نیستند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند. اما باشد که دماء شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم‏ کرد. با خداوند پیمان می‏بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین(علیهم السلام) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی ‏که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام به اجرا درآید. برادر عزیزم، یک پیام هم برای تو دارم! بر تو باد که بعد از من اسلحه‏ام را بر زمین نگذاری تا دشمن بپندارد که نه تنها نیروهای سپاه اسلام کم نمی‏شود بلکه هر لحظه بر تعداد آنان اضافه می‏شود و هر اسلحه‏ای که از دست یک رزمنده بر زمین می‏افتد، دو رزمنده دیگر آن را بر می‏دارند و به سوی دشمنان می‏گیرند. خواهران عزیز! بعد از شهادتم بی‏تابی‌نکنید که زینب(B) بعد از شهادت برادرش نه تنها بی‏تابی‌نکرد بلکه انتقام خون برادرش را از یزید بن معاویه گرفت و با یک خطبه او را رسوا کرد. خواهر و برادر و دوست عزیزم! به فرموده امام(قدس سره شریف) عزیزمان مساجد را خالی نکنید. قدر این نماز جماعت‏ها و دعای کمیل و دعای توسل را بدانید و در هر کجا برقرار ‏است به سوی آنجا بشتابید. باز هم تکرار می‏کنم امام(قدس سره شریف) عزیز را فراموش نکنید که انقلاب ما و پیروزی ما از امام(قدس سره شریف) ما است. پدر و مادر گرامی‌ام چگونه از شما عزیزان معذرت‏خواهی کنم که زبانم از معذرت‏خواهی عاجز است و در مغزم نمی‏گنجد که چه گویم تا فقط بتوانم گوشه‏ای از خدمات شما را برایم کرده‌اید، بر زبان آورم. از قول من از تمامی‌ خویشان و دوستان عذرخواهی کن که آنان حق وافری بر گردن من دارند. خصوصاً از قول من از همسرم بسیار عذرخواهی کنید که در بهار زندگانی‌اش او را داغدیده نمودم ولی باز هم دلدار باشید که قادر منان پشتیبان شماست. در خاتمه باز هم سفارش می‏کنم امام(قدس سره شریف) را فراموش نکنید. از خداوند متعال صبری عظیم برای شما خواهانم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه