وصینامه شهید ابوالفضل رضایی
خدایا، به علی(علیهم السلام) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند. به حسین(علیهم السلام) بگو که خونش هنوز در رگها میجوشد. خدایا، توفیق رسیدن به اباعبدالله(علیهم السلام) را هم نصیب ما بگردان. آری. ای خدا، یاران همه سوی مرگ رفتند در صورتی که نگران فردا بودند. ای خدای من، من با امام خمینی(قدس سره شریف) میثاق بستهام که به او وفادار بمانم. زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زندهام کنند دست از او نخواهم کشید. خدایا، جندالله را که با سوگند ثارالله(علیهم السلام) در لشکر روحالله(قدس سره شریف) برای شکست عدوالله و استقرار حزبالله زمینهساز حکومت جهانی بقیهالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ حمایت نما.
و اینک پدر عزیز و مادر گرامیام، چندین سفارش به شما عزیزان دارم. خود را برای تحمل رنجها و مصیبتها و ناکامیها و نارواییها آماده نمایید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان و نگهبان شماست و تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبت شما را به خیر میگرداند و دشمنان شما را به انواع عذابها و شکستها دچار میگرداند. این مصیبتها و سختیها، زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها به نعمتهای ابدی و بیپایان خداوندی خواهد رسید و بر سریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد. هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و از گفتن حرفی که به مقام و منزلت شما خلل وارد آورد؛ خودداری نمایید. مادر گرامیام! مبادا بعد از من گریه کنید. پدر گرامی! مبادا بعد از شهادتم بیتابیکنید. اگر میخواهید گریه کنید به یاد فرزندان حسین(علیهم السلام) گریه کنید که در صحرای کربلا پدر و مادر و سرپرستی نداشتند. مبادا بعد از شهادتم مرا جوان ناکام بخوانید که تنها کام من شهادت بود و من با شهادتم به کام خود رسیدم. عزیزان من کوچکتر از آن هستم که بخواهم برای ملت بزرگوار ایران پیامی بدهم، لیکن به عنوان یک عضو بسیار کوچک از این آب و خاک، چند سفارش برای شما عزیزان دارم. ای جوانان! نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(علیهم السلام) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علی(علیهم السلام) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علیاکبر(علیهم السلام) حسین(علیهم السلام) در راه حسین(علیهم السلام) و با هدف شهید شد. ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب(B) را بدهید که شهادت 72 شهید را تحمل نمود. همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهههای نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید؛ زیرا مادر وهب فرمود: سری را که در راه خدا دادهام، پس نمیگیرم. برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. بدان که خداوند در پیش ملائک خود به تو و خاطرات تو افتخار و مباهات میکند و به آنها نشان میدهد که ایراد آنها در مورد خلقت انسان بیمورد بودهاست. در سخنان امام(قدس سره شریف) بیشتر دقیق شوید و عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی(قدس سره شریف) نیستند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند. اما باشد که دماء شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان میبندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین(علیهم السلام) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام به اجرا درآید. برادر عزیزم، یک پیام هم برای تو دارم! بر تو باد که بعد از من اسلحهام را بر زمین نگذاری تا دشمن بپندارد که نه تنها نیروهای سپاه اسلام کم نمیشود بلکه هر لحظه بر تعداد آنان اضافه میشود و هر اسلحهای که از دست یک رزمنده بر زمین میافتد، دو رزمنده دیگر آن را بر میدارند و به سوی دشمنان میگیرند. خواهران عزیز! بعد از شهادتم بیتابینکنید که زینب(B) بعد از شهادت برادرش نه تنها بیتابینکرد بلکه انتقام خون برادرش را از یزید بن معاویه گرفت و با یک خطبه او را رسوا کرد. خواهر و برادر و دوست عزیزم! به فرموده امام(قدس سره شریف) عزیزمان مساجد را خالی نکنید. قدر این نماز جماعتها و دعای کمیل و دعای توسل را بدانید و در هر کجا برقرار است به سوی آنجا بشتابید. باز هم تکرار میکنم امام(قدس سره شریف) عزیز را فراموش نکنید که انقلاب ما و پیروزی ما از امام(قدس سره شریف) ما است. پدر و مادر گرامیام چگونه از شما عزیزان معذرتخواهی کنم که زبانم از معذرتخواهی عاجز است و در مغزم نمیگنجد که چه گویم تا فقط بتوانم گوشهای از خدمات شما را برایم کردهاید، بر زبان آورم. از قول من از تمامی خویشان و دوستان عذرخواهی کن که آنان حق وافری بر گردن من دارند. خصوصاً از قول من از همسرم بسیار عذرخواهی کنید که در بهار زندگانیاش او را داغدیده نمودم ولی باز هم دلدار باشید که قادر منان پشتیبان شماست. در خاتمه باز هم سفارش میکنم امام(قدس سره شریف) را فراموش نکنید. از خداوند متعال صبری عظیم برای شما خواهانم.
ثبت دیدگاه