وصیتنامه شهید ابوالفضل صحرایی
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام فراوان به رهبر كبیر انقلاب و امت شهید پرور ایران. وقتی هر انسانی خدا را شناخت و به او ایمان آورد تمام پلیدی ها را از خود بیرون میراند، تا این كه خشنود از نعمت های خدا پیش خدای خود میرود و رستگار شود.
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولكن لا تشعرون.
به شهدای راه حق مرده نگویید بلكه آنها زندهاند و شما شعور ندارید حیاتشان را درك كنید.
سلام بر پدر عزیزم: پدرجان اینك من با سلاح ایمان و عشق به الله، همچون كوه استوار و دریایی خروشان به جنگ مزدوران متجاوز عراقی و دست نشاندگان آمریكای مستكبر میروم. باشد كه جان ناچیزم را در این راه فدا كنم و به این بعثیها درسی دهم كه دیگر فكر تجاوز به مرز و بوم ما را ننمایند.
من الآن به بهترین لحظههای زندگی خودم رسیدم و با گام های استوار به طرف معشوق خود میروم. درود بر تو پدر كه شب و روز كار كردی و با دست های تاول زده خویش، مرا بزرگ و تربیت نمودی و به جنگ فرستادی كه با این تجاوزگران كه به این مرز و بوم یورش كردند، نبرد كنم. هیچ ترسی هم ندارم زیرا به گفته امام از قرآن، كسانی كه در راه اسلام جهاد كنند چه كشته شوند و چه بكشند پیروزند. این فرق اساسی مكتب ما اسلام با سایر مكتبهاست. رمز پیروزی ما در همین است چون آنها پیروزی را در ظاهر میبینند ولی ما نه. پدرجان اینك در آخرین لحظات عمرم با شما وداع میكنم و تنها خواسته من این است كه اگر حق فرزندی را ادا نكردم قلباً از دست من راضی باشید و مرا ببخشید.
سلام بر تو مادر عزیزم، اما تو ای مادر، تو كه نزدیكترین و مهربانترین انسان در طول زندگی من بودی، برای من زحمات زیادی كشیدی در كودكی شبها بی خوابی كشیدی و به من شیر دادی تا این كه بزرگ شوم و به من تربیت آموختی از شما تشكر میكنم و اگر حق فرزندی را ادا نكردم از شما میخواهم كه مرا با روح بزرگواری كه داری ببخشی.
مادرجان می دانم كه دوست داشتی من ازدواج كنم و پدرم دوست داشت مرا داماد كند ولی من ترجیح دادم كه بین شهدای تاریخ باشم از زمان حضرت محمد و فرزند او امام حسین و یارانش و شهدای این انقلاب بزرگ.
سلام بر خواهر و برادرم، مادرجان سلام مخصوص مرا به خواهرانم برسان و وصیت من به آنها این است كه فرزندانی شایسته و با ایمان برای جامعه تربیت كنند زیرا این ارزشمندترین كار و عبادت است.
پدرجان سلام گرم مرا به برادرم برسان. وصیت من به ایشان این است كه سلاح به زمین افتاده مرا در دست گیرد و تا آزادی قدس و صادر كردن این انقلاب اسلامی به جهانیان بجنگد زیرا پیروزی نزدیك است.
اگر خواهران و برادران را اذیت كردم مرا به مهربانی خودشان ببخشند.
ملتی كه شهادت برای او سعادت است پیروز است. (امام خمینی)
مادر و پدر عزیزم: از این كه مرا بزرگ كردید و به جبهه فرستادید سپاسگزارم.
اگر من شهید شدم ناراحت نشوید زیرا خواسته شما این بود كه من به آرزوهای خودم برسم و شهادت هم آرزوی من بود بلكه باید خوشحال شوید فرزند شما به خاطر اسلام، مكتب قرآن، ناموس، مملكت، آزادی، شهید شده است.
من به شما پدر و مادرها افتخار میكنم كه چنین فرزندانی تربیت كردهاید و میكنید. مادر و پدرم من امانتی نزد شما بودم و از این كه این امانت را كه خدا به دست شما سپرده بود، به این خوبی نگهداری كردید، ممنون هستم و الان این امانت را خدا از شما میخواهد، بنابراین نباید ناراحت بشوید.
خانواده عزیزم، اگر من شهید شوم كه شهادت آرزوی من است، برایم گریه نكنید و نگذارید كه كسی برایم گریه كند. زیرا شهدا وقتی شهید میشوند پاك میشوند و گریه برای آنها مفهومی ندارد به جای گریه كردن بعد از رفتن من، راه امام كه همان راه پیامبر اسلام است بروید و درزندگی تان با مبارزه در برابر طاغوتیان و منافقین ادامه دهید و برایم زیاد خرج نكنید.
اما دوستانم، من از دوستانم خواهش میكنم كه اگر آنها از من ناراحتی دارند و من نتوانستم از دل آنها بیرون بیاورم مرا به بزرگی و معرفت خویش ببخشند، چون دیگر آنها را نمیبینم تا از آنها حلالیت بطلبم. اگر حرف و عمل كسی باعث شكست این انقلاب بشود او را هرگز نخواهم بخشید و پیش خدا از او شكایت میكنم.
پدر و مادر و برادرم: برای من از كسانی كه آنها را میشناختم و یا سروكار داشتم حلالیت بطلبید چه فامیل و چه دوست و چه كاسب قدیمی و یا جدید.
و در ضمن اگر شهید شوم باز توصیه میكنم كم برایم خرج كنید من نه به كسی بدهكار هستم و نه طلبكار. اندكی پول كه در بانك دارم مقداری هم خودتان بگذارید و خرج كفن و دفنم كنید.
من از راه دور خانواده عزیزم را مي بوسم و در آخر وصیت نامه از خداوند بزرگ برای خانواده شهدا و خانواده خودم صبر و شكیبایی مسئلت مینمایم.
خدایا وقتی به خاكم میسپارند یادم باش چرا كه در زنده بودنم همیشه یاد تو بودم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. امام را دعا كنید.
وصیت نامه سرباز ابوالفضل صحرایی
1361/1/1
عاشقم عاشق روی مهدی بستهام بسته بر روی مهدی
ای صبا از سر كوی مهدی بر مشامم رسان بوی مهدی
گشته سر تا سر و جسم و جانم غرق عشق امام زمانم
یابن زهرا
عاشقی همچون من بیسر و پا دیده كس ندیده به دنیا
یا امام زمان یابن زهرا گشتهام ازفراق تو شیدا
یا بیا یك نگاهی به من كن یا به دستت مرا در كفن كن
یا بن زهرا
تا به كی بايد هجرت كشیدن سینهام در این غم در بدن
در راهت با سر و جان دویدن لحظهای روی ماهت را ندیدم
یك دم از روی ماه تو بردار پرده را بهر این عاشق زار
یا بن زهرا
ترسم دلبران را تو دلبر از غم هجر روی تو آخر
نا امید و پریشان و مضطر جان سپارم به درگان داور
لحظهای روی ماهت ندیدم دشنه عمر خود پاره دیدن
یابن زهرا
ای به قربان روی چو ماهت من فدای روح دلربایت
از كی بپرسم ره آشیانت تا نهم سر به خاك مكانت
بعد از آن جان به جانان سپار چون دگر آرزویی ندارم
یا بن زهرا
پایان
ثبت دیدگاه