وصیتنامه شهید ابوطالب فامرینی
بسمه تعالي
وصيت نامه سرباز ابوطالب فامريني
الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم و اعظم درجه عندالله اولئك هم الفائزون؛
آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند ايشان را نزد خدا مقامي بلند است و همانانند رستگارند.
من ابوطالب فامريني فرزند شهيد داود در تيرماه 1340 در روستاي فامرين چشم به دنيا گشودم و تحصيلات ابتدایي را در ده فامرين و دوران راهنمایي و دبيرستان را در كميجان به پايان رساندم. من از آن موقعي كه خودم را شناختم و به عقل خود متكي شدم سعي و كوششم بر آن بود كه از كارهاي زشت دست كشيده و به كارهايي كه اسلام انسان ساز ثواب و حلال شمرده رو آورم و با موافقت هر چه تمام تر در دوران تحصيل به خواندن نمازهای پنج گانه مشغول شدم و هميشه سعي من بر اين بود كه از اسلام دفاع كرده و راه ازاد خواهي را برگزينيم.
از اول انقلاب اسلامي شروع به تبليغات به نفع اسلام و نجات اسلام نمودم و همشه عزمم را براي دفاع از حقوق مستمندان جزم مي كردم و مي خواستم خدمت خودم را براي مردم در راه خدا انجام داده باشم تا اين كه به سربازي آمدم. من سربازي را داوطلبانه انتخاب كردم و آرزو داشتم كه هر چه زودتر به جبهه ها براي كمك به همرزمان خود بشتابم و اين خاك حماسه را از لوث وجود عناصر مزدور و ناباب ضد انقلاب نجات بدهيم و با همرزمان خود تا مرحله شهادت بجنگيم.
جنگيدن در راه خدا و به شهادت رسيدن تاريخ است. شهادت، با جنگيدن در راه الله محقق است. شهادت، يك قصه و يا داستان نيست، يك افتخار و حقيقت است. شهادت، شعار نيست، شعور است كه از عقل انسان والا سرچشمه مي گيرد. شهادت، باختن نيست پيروزي است. شهادت، مرگ تحميلي نيست بلكه انتخاب آزاد است كه آن را دست يافتن به آن برای هر کس ممکن نيست. بلکه باید با تمام نيرو، توان، ايمان، علاقه و شعور با اسلحه خود جنگيد و به شهادت و آرزوي نهايي خود رسيد.
جواني ناكام هستم و با شهادت ازدواج مي كنم و گلم هنوز نشگفته است ولي پاييز رسيد و برگ هايم را در راه اسلام و ايمان عقيده خود ريختم و افتخار مي كنم. من شهيد فاینی وصيت مي كنم كه برادرم رضا راه من را دنبال نموده و از جان شيرين خود در راه خدا و عهد خود دريغ نورزد كه ما همه از نور خدایيم و بازگشت به سوي اوست (انا لله و انا اليه راجعون).
من دوران آموزشي را در پادگان قورچي اروميه تمام كردم و در تاريخ 1361/02/12 داوطلبانه براي مأموريت به لشگر 64 اروميه آمديم تا ما را به جهاد با دشمنان بفرستند. شبي در خواب ديدم كه به آرزوي خود كه همان شهادت است رسيدم و جام شربت شهادت را به سر كشيدم و كام خود را به سر آوردم.
از مادر عزيزم و پدر بزرگوارم و تمام برادرانم كه نام آنها ؟؟ نكنند هر چند كه نمي شود ولي بدانند كه شهادت افتخار است و برادران افتخار مي كنند كه سر را بالا بگيرند و پدر و مادر و خواهر مهر افتخار به دست بزنند كه يكي از فرزندان خود را در راه اسلام فدا و قرباني كردند.
اي پدر و مادرم، برادران و خواهرم! اگر پول و يا وسايل اندكي از من باقي ماند در مسجد حمام خرج كنيد و از اهالي ده براي من حلاليت بگيريد. سنگ قبر براي من كنده كاري كنيد و در فامرين در خاك حلال خودمان دفن كنيد. من به عنوان يك سرباز رزمنده از تمام ملت مسلمان ايران مي خواهم كه فرزندان پاك سرشت خود را براي نبرد با دشمنان اسلام آماده كنند و نگذارند كه خاك پاكمان و مكتب اصيل مان به دست عوامل خارجي و ناپاك افتاده و نيروهاي اسلام را از بين ببرند. الله اكبر، خميني رهبر.
اي مادر عزيز و پدرم كه مرا 21 سال در آغوش خود پرورانديد و مرا تقديم اسلام و قرباني راه خدا كرديد و كار حسيني نموديد، مرا ببخشيد و آن رنج هايي كه براي من كشيده ايد حلالم كنيد مزد خود را از باری تعالي خواهيد دريافت.
مادر عزيزم! براي من گريه نكنيد. اگر مي خواهي كه آخرت خوبي داشته باشيد فرزندان خود را براي خدمت به اسلام و اعزام به جبهه تشويق كنيد.
اي مادر! مي دانم كه تو قلبت به علت اين كه من جوان هستم آرام نخواهد گرفت، اما تحمل و افتخار كن. اگر مجلس ختمي براي من گرفتند خودت را نينداز و خودت در مجلس ختم كمك كن و مادران ديگري كه پيش تو مي آيند تشويق كن تا فرزندان خودشان را به جبهه هاي حق عليه باطل بفرستند و اگر هم از طرف دولت جمهوري اسلامي خواستند پولي به شما بدهند هرگز نگيريد چون شما مرا و من خودم را به دولت نفروخته، بلكه خودم خواستم و خودم انتخاب كرده ام. اگر پول بگيريد عين آن است كه خون بها گرفتيد و فروخته ايد. پس شما را به خدا مرا نفروشيد بلكه بگوييد كه تقديم خدا كرديم و حسين حسين شعار ماست، شهادت افتخار ماست. شهادت من بر پدر و مادرم و خودم و برادرانم و خواهرم مبارك باد. الله اكبر، خميني رهبر.
شعر درباره شهيد
شهيدم من
شهيدم من، شهيدم من، به كام خود رسيدم من
شهيد در راه شدم در راه الله شدم
پر زدم از چاه شدم با ملك حور منم
زنده و جاويد منم مايه اميد منم
بر دل تو داغ منم لاله اين باغ منم
رشته به دل كاشته ام قله مغرور منم
ميوه باغ پدر و مادرم مايه اميد منم بر دل تو داغ زدم
نشکفته گل پر پر منم فداي دين اسلام منم.
نهضت من خميني است، رهبر من خميني است.
ثبت دیدگاه