وصیتنامه شهید احمد احمدی شیروان
بسم الله الرحمن الرحيم
اين جانب احمد احمدى شيروان، سرباز ديپلم وظيفه، داوطلب به سربازى، و به هوابرد آمدم و داوطلب به جبهه رفتم تا به حمايت از اسلام و بر عليه كفر بجنگم، حال كه جان خود را در راه ميهن و اسلام در دست گرفتهام، از مادرم، برادرانم، خواهرانم، نامزدم و كليه اقوام و دوستانم حلاليت مىطلبم و هر بدى و خوبى از من ديدهايد به خوبى خودتان ببخشيد.
از مادرم مىخواهم كه نه ناراحت باشد و نه گريه كند، چون اگر او گريه كند و ناراحت باشد روح من در عذاب خواهد بود و از نامزدم مىخواهم كه ناراحت نباشد و به من افتخار كند و فكر كند كه من به عنوان يك دوست برايش بودم و به آيندهاش فكر كند و زندگى جديدى را شروع كند، اين دست روزگار و خواست خدا بود و گريه و ناراحتى هيچ كس نمىتواند سرنوشت را عوض كند، فقط از برادرم محمد مىخواهم كه مادر پيرمان و برادر و خواهر كوچكمان را تنها نگذارند و حتى اگر مىتواند خانهاى در نزديكى خانه مادرمان تهيه كند كه هميشه در كنار او باشد.
به برادر كوچكم حسين، مىگويم كه مثل هميشه كه گفته ام حالا او ديگر مرد خانه است و بايد چنان سياستى در خانواده به خرج بدهد كه زندگى مرفهى براى مادر و خواهر كوچكمان تهيه نمايد. چيزى از مال دنيا نداشتم كه به كسى ببخشم فقط از همه حلاليت مىطلبم، ديگر عرضى ندارم فقط خوشحالم كه به اين صورت مردم و در رختخواب نمردم و آرزوى هميشگىام اين بوده و به آرزويم رسيدم، دلم مىخواهد كه در كنار پدرم خاك شوم.
اسلام پيروز است، صدام نابود است، درود بر خمينى.
ثبت دیدگاه