شناسه: 344015

خاطره ای از زبان برادر شهید (براتعلی جعفری)

1ـ من چند سالی از احمد بزرگتر بودم، او بیشتر اوقات را با من سپری می‌کرد، تمام لحظات بودنم با شهید برای من خاطره است. با من برای شخم‌زدن زمین‌ها می آمد، گاوها را برای چرا می‌بردیم، با هم به شنا در رودخانه می‌رفتیم. برادرم در کارها به من کمک می‌کرد و در این کارها اصلاً خستگی به خود راه نمی‌داد و بچه‌ی بسیار زرنگی بود. شهید همین که فهمید پدرمان در کارکردن دست تنها است برای یاری به پدرمان ادامه تحصیل نداد و عصای دست پدرمان شد.
برادر شهید چنین ادامه می‌دهد:
2ـ پدر و مادرمان به احمدجان علاقه‌ی شدیدی داشتند که این علاقه و دوست داشتن دو طرفه بود. شهید بعد از کلاس پنجم ابتدایی برای کار کردن راهی تهران شد. مدتی از رفتن او می‌گذشت که مادرمان به شدت مریض شدند. روز به روز که می‌گذشت تحمل دوری برای مادرم سخت‌تر می‌شد. هر روز که به خانه می‌آمدم می‌دیدم عکس احمد در بغلش است و گریه می‌کند که به خاطر ناراحتی مادرم به تهران رفتیم و احمد را به روستا بازگردانیدیم و در روستا مشغول کارگری شد.
3ـ سال 1364 بود و ماه مبارک رمضان، چند مدتی بود که هیچ خبری از احمد نبود. مادرم چند روزی بود که می‌گفت خواب های عجیبی می‌بیند، یک روز گفت در خواب دیدم پارچه‌ی سفیدی را خریده ام به خانه که رسیدم خواستم پارچه‌ی سفیدی را ببرم. قیچی را که برداشتم دیدم تمام پارچه‌ی سفید پر است از لکه‌های خون.
مادرم هر کس را که می‌دید خبر احمد را از او می‌گرفت. روز خبر شهادت برادرم من در مزرعه بودم، دلم شور می‌زد و هر لحظه انگار که منتظر خبری از احمد باشم، در مزرعه کار می‌کردم که همسایه‌مان آمد و گفت پدرتان با شما کار دارد. احساس می‌کردم اتفاق بدی رخ داده است، وقتی به خانه رسیدم پدرم تا مرا دید به سرش زد و گفت: «دیدی خانه خراب شدیم». معنی حرف هایش را خوب فهمیدم، در آن لحظه احساس می‌کردم سرم گیج می‌رود و این احساس که دیگر هیچ وقت احمد را نخواهیم دید آزارم می‌داد. به همراه اعضاء خانواده به مشکین‌شهر آمدیم و در حیاط سپاه از ما استقبال کردند.
پیکرش را تحویل گرفتیم و بعد از اقامه‌ی نماز و مراسم تشییع جنازه پیکر برادرم در گلزار شهدای سیدالشهداء روستای لاهرود به خاک سپرده شد. از طریق سپاه پاسداران فهمیدیم که برادرم به همراه تعداد زیادی از همرزم‌های خود در مورخه‌ی 20/03/1364 در درگیری که با نیروهای ضدانقلاب داشتند مورد اصابت تیر مستقیم قرار گرفت و به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه