شناسه: 344247

خاطرات شهید احمد قدیری جاجائی

آخرین باری که شهید به مرخصی آمده بود بسیار کم حرف بود و هیچگاه از خطرات خط مقدم حرفی نمیزد ولی در آخرین روزخای حضور تنها حرفی که زد این بود که شبها وقتی عراقی ها صحبت میکنند میشنویم و خیلی نگران میشویم ولی در ادامه ودرحالی که میخندید گفت: آن قدر شبها منطقه زیباست که خودت هم دوست داری انجا باشی نمدانم چه چیزی در آنجا پیدا کرده بود که حاضر نبود آنرا با چیز دیگزی عوض کندهر بر که به مرخصی می امد قول میداد که برگردد ولی بار آخر در تاریخ 27/ 03/ 67 بود وقتی به او گفتم قول بده که سالم برگردی او تنها لبخندی زد.
هرگاه بااو در مورد جنگ حرف میزدم میگفت باری من جنک در سه حالت بیشتر وجود ندارد یا پیروزی یا شهادت ویا اسارت که ازین سه حالت من دوتای اول یعنی شهادت و چیروزی را آرزو دارم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه