شناسه: 344391

وصیتنامه شهید احمدآقا علی زاده

هیچ چیز عاشقان راه الله را از رسیدن به معشوق که همانا هجرت به سوی حق است از تلاش و کوشش باز نمی دارد. مکتب اسلام مکتب خون و ایثار شهید و شهادت، انتظار و سوختن برای روشنی دادن است. اسلامی که ما آن را برای خودمان انتخاب کرده ایم دینی است که احتیاج مبرم به نگهداری و حفاظت دارد و ما نیز باید قیچی شده درخت بلای این مکتب را آبیاری کنیم و این آب، تنها خون پاک شهیدان است که بر زمین می ریزد و درخت آن را آبیاری می کند تا بتواند رشد کند و ریشه ها و شاخه ها سبز بماند.
در درجه اول مادر! نمی دانم چگونه از زخم های بی دریغ شما سپاسگزاری کنم. در زمان کودکی پدرم فوت نموده و شما و داماد گرامیم عبدالعلی مرادی مرا بزرگ نموده  و تا سال سوم راهنمایی مرا به مدرسه فرستاده اید و بعد از این که دیدم خیلی زحمت به شما می دهم به بسیج اعزام شدم  و مدت یک سال در بسیج و سپاه ماندم و چون من به مشمولیت درآمدم به خدمت اعزام شدم.
چون خانواده ضعیفی بودیم برای درجه داری امتحان دادم و قبول شدم و به ارتش پیوستم و این مدت شش سال است که در ارتش خدمت می کنم. این وصیت که نوشتم در خواب دیدم که بچه هایم گریه می کنند و یک شخصی در خواب دیدم که مرا به طرف خود برد و از خواب بلند شدم و این وصیت در ساعت 2 نصف شب03/07/1369 نوشتم.
در ضمن مادر عزیزم در مرگ اینجانب گریه و زاری نکنید بلکه افتخار کنید که چنین پسری را در راه حسین (علیه السلام) از دست داده اید و تو ای برادرم! در مرگ اینجانب گریه نکنید.
و در وصیت گرانبها و امانت به همسر گرامیم شمسی خانم می نمایم واقعاً از آنها پایداری کنید. یکی مواظب دو طفلان صغیرم سحر نور چشمم و پرستو گرامیم باشید  و دومین وصیت، سرپرستی به طفلان عزیزم را به شما واگذار می نمایم و در درجه اول مادر عزیزم، ماه تابان را قیوم بچه های صغیرم می دانم و در درجه دوم خواهر بزرگم را قیوم بچه ها می دانم  و همسر گرامیم خانم شمسی را سرپرست طفلان می دانم.
و ای خواهرانم در مرگ من گریه و زاری نکنید بلکه افتخار کنید که برادری را در راه دین خدا از دست داده اید و در ضمن شما را وصیت می کنم به احکام اسلام مانند نماز، خمس، زکات و قرآن. هیچ گاه تن به ذلت ندهید که خداوند منان با شماست و در دعاهای کمیل، توسل شرکت نمایید.
مقادیری پول از داماد گرامیم عبدالعلی مرادی می خواهم. مبلغ ده هزار تومان از مصیب پاشایی می خواهم و مبلغ پانصد تومان محمود مولایی از اینجانب می خواهد. پولم را برای طفلان صغیرم خرج نمایید و مواظب آنها باشید. از تمامی دوستان، آشنایان و قومان اینجانب تقاضای حلالیت می نمایم. من دیگر رفتم با خدایم ملاقات نمایم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه