شناسه: 345549

وصیت نامه شهید محمد حسن آرامش شورکی

بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به رهبر کبیر اسلام وصیتنامه را شروع می کنم:
« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون »
«گمان نبرید که آنها مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند ».
پدر و مادر بزرگوارم ! اکنون که ندای حق را لبیک گفته به سوی معبود خود باز می گردم از خداوند متعال که هدفم از شرکت در جهاد برگشت به سوی او بوده می خواهم تا شهادتم را قبول نماید. از شما نیز انتظار دارم که به جای گریه و زاری در شادی من شریک بوده و روحم را شاد کنید. درود بر رزمندگان اسلام که در جبهه های نبرد حق علیه باطل دلیرانه و معصومانه بر علیه کفار مزدور می جنگند و خون خود را به دین خود می بخشند و با خون خود نهال آزادی را آبیاری می کنند. ما که امروز می دانیم آمریکا نوکر خود صدام را آلت فعل خود قرار داده و لشکریان مزدور بعثی را با کمک دیگر مزدوران منطقه روانه خاک شهید پرور ایران کرده است و می خواهد به گمان خود دین ما و میهن ما را به زبونی بکشد. امروز که از هر سو انقلاب اسلامی ما مورد تهاجم قرار گرفته و شرق و غرب ایران به کار می برند، امروز که مزدوران داخلی و ستون پنجم بیگانه پرست سعی در دلسرد کردن و به انحراف کشیدن ملت ما را و انقلاب و اسلام و روحانیت دارند چرا باید دست روی دست بگذارم و بگذارید و تا کی نظاره گر باشم و باشید در حالیکه وظیفه شرعی در حال حاضر جهاد برای دفاع از دین و مملکتم می باشد پس می جنگم تا بکشم و کشته شوم شاید که خون من و خون شما امت ستمدیده سیل گردد و جهانخوران را در خود غرق کند و توصیه ای که من برای امت خود دارم این است که امام را تنها نگذارید و تنها او را رهبر خود دانسته و فرمایشات او را بی چون و چرا اطاعت کنید و مسئولین را تضعیف نکنید، جهاد را تا پیروزی نهایی ادامه دهید انشاالله که پیروزی با شماست و اگر این خون باعث شود تا کشور آزاد از یوغ ستم گردد و یک ملت دوباره جان بگیرد و روی بدکاران سیه گردد چه باک دارم از دادن این خون بی ارزش در راه میهن و دین و ملت. از خونین شهر و حمیدیه و قصر شیرین و بستان و چگونگی فتح آن گفته ایم و از خیل بیشمار کشتگان صدامیان و اکنون به یاد قدردانی از ایثارگران که عاشقانه در وادی عشق گام نهادند یادی از شهیدان این پیروزی می کنیم و ضمن طلب مغفرت برای تمام آنان و آرزوی صبر برای بازماندگانشان تداوم راه پرخون و پر فروغشان را خواستاریم. شهیدان این فتح بزرگ و پیروزی عظیم که از سپاهیان غرور آفرین پاسدار و ارتشیان پر خروش امت اسلام و سایر نیروهای رزمنده می باشد در کنار سایر شهیدان افتخار آفرین جنگ تحمیلی اکنون نظاره گر پیروزیهای آینده اند. بدنهای سوخته و تکه تکه شده عاشقانی که در بوستان خونین شهر و حمیدیه و قصر شیرین به پیشباز گلوله و توپ شتافتند در کنار بدنهای سرداران و رهبران امت همچون بهشتی و رجایی های عزیز و باهنر محبوب و مطهری ها و مفتح ها سند حقانیت انقلاب و خروشندگی آن است ما یاد تک تک دلاوران و رزمندگان را گرامی می داریم و ای کاش ما را این توان بود که زندگی نامه پر افتخار و سراسر حماسه این بزرگمردان و اسطوره های انسانی را سطر به سطر بیاوریم و نشان دهیم که شهیدان ما چگونه اند، بی شک آنان از پاک باخته ترین و خدا ترس ترین اقشار ملت بودند که با نگریستن به زوایای زندگی آنان بهتر به روح پاک و بی آلایش آنان می توان پی برد.
پدر ارجمندم ! در راه خدا اسماعیل های خود را آماده کن، مبادا اگر فرزندت در راه الله حرکت کرد و شهید شد غمی به چهره مردانه ات بنشیند. شاد باش و بدان که شهادت یکی از اعضای خانواده ات باعث سربلندی و عزت و شرف خانواده شهدا و شما می گردد.
خواهرانم ! می خواهم همچون زینب باشید و او را بشناسید و مقلدش باشید و تحمل صبرش را در مصیبت به آن بزرگی کربلا که جلوی چشمش اتفاق افتاد سرمشق خود قرار دهید، با حفظ حجاب و نجابت و عفت خود او را خشنود نمایید. از همه مردم می خواهم که به ریسمان متین خدایی چنگ بزنید و از تفرقه بپرهیزید و گرنه مدیون خون شهدائید و آن بر سر شما خواهد آمد که یزیدیان بر شما حاکم باشند. به برادرم دروغ نگویید که برادرت به سفر رفته است، نگویید که من از سفر باز خواهم گشت، نگویید که زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد، به برادرم واقعیت را بگویید، بگویید به خاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینه برادرت را نشانه رفته اند، بگویید خون برادرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است، بگویید موشکهای دشمن انگشتان برادرت را در میمک و پاهای برادرت را در رودخانه بهمن شیر و قلب برادرت را در ارتفاعات الله اکبر و خون برادرت را خونین شهر پرپر کرده اند، اما هنوز ایمان برادرت در تمامی جبهه ها می جنگد و به برادرم واقعیت را بگویید، بگذارید برادرم تنها به دریای خون شهیدان کربلای ایران بیندیشد.
مادر مهربانم ! وصیتم به تو این است که فرزندانت را آنچنان تربیت کنی که فقط در راه الله بروند و بدان که اجر تو بیشتر خواهد بود. خداوند هر کس را دوست می دارد و می خواهد به او کرامت کند و او را ترفیع درجه ای بدهد او را با سختیها از قبیل نقصان مال یا مریضی یا گرفتن عزیزی و یا چیز دیگر او را می آزماید. مادر امیدوارم که ما جزء اولیاءالله باشیم و از این امتحانات روسفید درآییم و تو نیز نزد پروردگارت سربلند باشی و در این امتحانات موفق باشی پس چندان ناراحت نباش که خدا خود صبر می دهد. نمی گویم گریه نکنی اما مادر ! گریه ات طوری نباشد یا در محلی نباشد که دشمن را شاد کند. و با عرض سلام به تمام خویشان و قومان و همسایگان و رفیق هایم این وصیت نامه را به پایان می رسانم و با سلام و درود بی پایانم به رهبر عالی قدرم و سرورم آقای اعرافی با تمام آنها خداحافظی می کنم و در آخر این وصیت نامه بگویید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی تو را به جان مهدی خمینی را نگهدار.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محمد حسن آرامش

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه