وصیتنامه شهید محمدحسین آقایی کاظم آباد
بسم الله الرحمن الرحیم
من نمی خواستم این وصیت نامه را بنویسم اما چون وظیفه هر شخص مسلمان این است که در لحظات پایان مرگ خود وصیت کند من هم این را نوشتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
« یا ایها الذین آمنوا ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم »
« ای کسانی که ایمان آورده اید اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری می کند و شما را ثابت قدم می گرداند ».
و اولاً وصیت خود را به نام خدا آغاز می کنم که سرآغاز همه کارها و گشاینده مشکلات است و ثانیاً چون در ارگانی شرکت کرده ام که تمام شرکت کنندگان از محرومین هستند خوشحالم و خدایا من نمی دانم چگونه ترا سپاسگذاری کنم از دادن چنین نعمتی به ما و بارالها از تو سپاسگذاریم از دادن چنین برکتی به ما که این روش زیستن و چگونه جنگیدن با دشمن و چگونه مقاومت کردن را به ما آموختی.
با سلام به امام امت خمینی کبیر و مردم شهیدپرور و با سلام به رزمندگان اسلام و کسانی که در پشت جبهه ها با دشمنان می جنگند و درود فراوان به شهیدان گلگون کفن که با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند و با سلام به روحانیت مبارز و مجاهد که امیدوارم برای ارشاد مردم به اسلام پیروز و موفق باشید و سلام بر مردم شهید پرور ایران بخصوص یاران باوفای امام و همیشه در صحنه و مردم میبد. و ای جوانان مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین ( ع ) در میدان نبرد شهید شد و شما ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا نزد زینب ( س ) هیچ جوابی نخواهید داشت و همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه بفرستید و جسد آن را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری که در راه خدا دادم پس نخواهم گرفت.
و ای برادران و خواهران دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها و تسکین دردهاست و همیشه هوشیار باشید که مبادا دشمن بین شما و روحانیت تفرقه بیاندازد و خدای نکرده اگر دشمن در این کار موفق شود آن روز، روز جشن دشمن است.
با گریه و ناراحتی دشمنان را خوشحال نکنید و در اینجا از تمام مردم مهرآباد و کسانی که مرا می شناسند می خواهم که مرا ببخشند و از پدر و مادرم می خواهم که در مرگ من گریه نکنند زیرا خدایی که ما را آفریده است روزی هم برای رفتن ما در این دنیا گذاشته است و در این روز در هر کجا که باشید این جان را از ما می گیرد و اگر چنین است بهتر نیست مقدار جانی را که در بدن داریم در راه خدا بدهیم.
و ای پدر و مادرم بلکه شما امانتداری بیش نبوده اید و رحمت خدا بر شما باد که نگهداری چنین امانتی کردید و به صاحب اصلی خودم باز گرداندید و در اینجا از پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم می خواهم که من را به سبب اذیتهایی که به آنها کرده ام ببخشند و چون از لحاظ مادی من چیزی نداشتم مقدار پولی از برادرم صمد می خواستم که آن را در جشن شهادتم خرج کند و از برادرم صمد می خواهم چون پدر و مادرم تنها و کسی ندارند در روستای مهرآباد شما پهلوی ایشان بروید و خدایا تو خود شاهد باش که من روزی که از خانه بیرون آمدم به نام تو بر علیه دشمنان تو بیرون آمدم.
برای من طلب بخشش کنید و از خواهرانم و برادرانم و مردم ایران می خواهم که همیشه پیرو رهبر و روحانیت باشید که اینها به راهی می روند تا آینده نزدیکی تمام کفاران را نابود کرده و اسلام عزیز را در تمام کشورها پیاده کنند و حرف دیگری ندارم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
خداحافظ
محمد حسین آقایی
ثبت دیدگاه