وصیتنامه شهید اکبر درزینی
وصیت دیگری برای مادر عزیزم سلام مادر مهربان، مادرجان! با این که شب ها تا سحر بیداری بنده، پسر حقیرت اکبر درزینی را کشیدی و ما را تا به این سن رساندی. از شما تشکر می نمایم و پوزش مي طلبم که در این سال های دراز نتوانستم زحمات شما را جبران نمایم. ولی با این که دیگر زنده نیستم مرا به مادری خودت ببخش و وقتی تابوت مرا در خانه مان به زمین گذاشتند بر روی تابوتم اشک نریزید چون مرده این پسر حقیرت طاقت اشک چشمان شما را ندارد. هر چه قدر شما برای بنده گریه کنی بدانید که مرا عذاب می دهید زيرا من در راهی نمرده ام که شما برای من گریه کنید، بلکه باید شادی کنید که من به آرزوی خود رسیدم. در پایان خواهش می کنم مرا از هر بدی و خوبی، بخشیده باشید .پسر حقیرتان اکبر در آخر روی سنگ قبرم این یک بیت شعر را بنویسید هر جا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزد همه گویند چه سنگین می رود دستم، ز بس که آرزو دارم مورخ 1364/09/27 در سنگر پایگاه سردشت.
ثبت دیدگاه