وصیتنامه شهید مرتضی رحیمی زارچی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
انالله و انا الیه راجعون (بقره 156). مااز خدائیم و بسوی او بازمیگردیم .
من از این که خداوند توفیق آمدن به جبهه رابه من داده که در راه خودش به نبرد میپردازم.
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بادرود و سلام به امام زمان(عج) و برنایب برحقش امام خمینی.
وصیت من به مردم شهیدپرور این است که مثلی که تا به حال در پشت جبهه و درخود جبهه با کمکهای خود این انقلاب را یاری کردهاند ادامه دهند . مبادا که دست نگاه دارند و خون این شهیدان بزرگواری که ما در راه دین و میهن خود دادهایم پایمال شود.
وصیت به خانوادهام .
پدرومادر و برادر و خواهر بعد از من نمیخواهم که برای من سیاه بپوشید یااین که گریه کنید و نیز اگرخواستید گریه کنید بیاد امام سوم امام حسین گریه کنید و در روی خود صحنه عاشورا را زنده کنید و مظلومیت امامان را ببینید.
وصیت به قومانم بعداز من به مادر حرفهایی بزنید که سبب پایداری او باشد.
وصیت به خواهرانم نمیخواهم که از حجاب خود دست بردارید بلکه میخواهم به حجاب خود ادامه دهید و نیز نمیخواهم درمراسم که برای من میگیرید ناراحت باشید بلکه باید خوشحال باشید که خداوند این معامله بزرگ را با خانواده شما کرده است و نیز وصیت به برادرانم . ای برادرانم نمیخواهم بعداز من سلاح من درجبهه نبرد با کافران بر روی زمین افتاده باشد میخواهم که سلاح مرا بردارید و در پیرو دیگر شهدا به نبرد بشتابید .
درآخر وصیت خصوصیم را مینویسم بهمادرم بگویید که من در شهر خودمان که بودم یک ساعتی از پسر عمویم محمدرضا خریدم میخواهم پول آن را بپردازید و نیز برادر علیاکبر آسایش حدود 18 یا 19 تومان از من طلب دارد این را هم میخواهم بپردازید و نیزمن دفعه پیش که به یزد آمده بودم قصد کرده بودم که هفتهای 5 تومان به فقیر بدهم و نیز تا یک هفته که مانده بود من به جبهه بروم به این قصد خود عمل کردم میخواهم بقیه آن را شما انجام دهید .
والسلام خداحافظ تاریخ 65/1/3.
ثبت دیدگاه