شناسه: 345698

وصیتنامه شهید محمود شریفی زارچی

بسم‌الله‌الرحمن الرحیم
   با عرض سلام ودرود خدمت منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و نایب برحقش امام خمینی و امت شهیدپرور ایران. چند ساعتی به عملیات باقی نمانده است بر قلبم احساس دیگری می‌کنم ولی نمی‌توانم آن را به تحریر درآوردم آنگاه که فکر می‌کنم منطقه عملیاتی جایگاه پیوستن عاشقانی است به معشوقشان و عارفانی است به معبودشان، آنگاه آن شب حساس را به یاد آورده پرپر شدن گلهای نوبهاری را به پهلوی چشمانم می‌بینم وقتی به یاد می‌آورم که لازم است هر فردی که مسلمان بوده و مکتبش اسلام است هر لحظه آماده رفتن باشد با خود می‌گویم لااقل وصیتنامه‌ای نوشته واز خود به جا گذارم ولی خدایا تو خود می‌دانی که من هیچ نیستم و خود را هیچ نمی‌بینم که از خوداثری بر جای بگذارم خدایا تو را سپاس می‌گذارم که مرا جزء کسانی قرار دادی که هیچگونه وابستگی به این دنیای مادی نداشته فقط عشق گام نهادن در راه تو را داشته باشد پروردگارا شکر تو را به جای می‌آورم که مرا در یک خانواده‌ای مذهبی و مسلمان آفریدی تا بتوانم هرچه بیشتر تو را شناخته و در راهت گام نهم اما خدایا آن وقتی که به یاد می‌آورم که مولای متقیان آنگونه در دعاهای خویش با تو احساس ندامت و حقارت می‌کندو در جای دیگر وقتی که به یاد می‌آورم که رحمت و مغفرت بی‌حد وحساب است نمی‌دانم کدام را گرفته ودنبال کنم ولی این را می‌دانم که خدایا تو باید از درگاه رحمت و مغفرت با من رفتار کنی و نه از درگاه عدالت و مینرانت. خدایا خود می‌دانم که سیاهی قلبم با هیچ چیز پاک نمی‌شود مگر با سرخی خونم بله خدایا تو قلبم را با ریختن خونم برویش پاک گردان و از ظلمت به نورانیت تبدیل گردان. خدا را شاهد می‌گیرم که من هیچ پیامی ندارم برای ملتم چرا که او همه چیز را یافته است و در راه آن گام برمی‌دارد و اما چند کلامی با خانواده‌ام دارم اولا پدری ندارم که با او عرض ادبی کرده و صحبتی نیز بنمایم امیدوارم که مرا مورد عفو و بخشش قررا دهد و اما تو ای تنها مادر و برادر و دو خواهران مهربانم در صورتی که من این توفیق را پیدا کردم و به مهمانی خدا رفتم شما خوشحال باشید و در جامعه چهره‌اتان را باز کنید و سرتان را بالا بگیرید و به دیگران بگویید که ما امانتی داشتیم از جانب خداوند و حالا به وی بازگرداندیم. مادر مهربانم من این راه را که به خدا قسم صد درصد مورد بینش ورضایت خودم بود انتخاب کردم و در آن گام نهادم تا مرگم درس عبرتی باشد برای آن کوردلانی که فکرمی‌کنند این جهان جای ماندن است ودل به دنیا بسته‌اند. مادر مهربان و برادر عزیز و خواهر گرامیم می‌دانم که من امید شما بودم مادرجان می‌دانم از کوچکی تا به حال زحمات زیادی برای من کشیده‌ای و مرا به اینجا رسانیدی که حال دستگیرت باشم ولی مادرجان این راه راهی است که هرکس باید برود و جای هیچگونه دریغ نیست امیدوارم بتوانم در جای دیگری زحمات شما را جبران نمایم. انشاءالله همگی شما مرا مورد عفو خویش قرار خواهید داد و در خاتمه از کلیه برادران و آشنایان که با بنده به هر نحوی ارتباط داشته و مرا می‌شناسند عاجزانه می‌خواهم که اگر نتوانستم وظیفه خودم را نسبت به جامعه‌ام به طور احسن انجام دهم و کم کاری و یا خدای نکرده از این حقیر نارضایتی دارند مرا مورد عفو خویش قرار داده و  مرا ببخشند. انشاءالله خداوند سر تقصیرات همه ما بگذرد در پایان دعا برای امام و رزمندگان و  اسراء و مفقودین را از یاد نبرید. 
والسلام ـ محمود شریفی‌زارچی  65/10/3

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه