شناسه: 345778

وصیت نامه شهید محمود تیموری آسفیچی

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ (قرآن کریم)
سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و نایب بر حقش امامِ امت، خمینی بزرگ، این سلاله پاک و مطهر خاندان عصمت و طهارت و با درود فراوان بر روح پرفتوح جمیع شهداء اسلام از صدر تاکنون و با آرزوی پیروزی برای رزمندگان اسلام در تمامی جبهه های نبرد نور علیه ظلمت و سلام بر حضرت ابراهیم که به فرمان خدایش فرزند دلبند خویش را به قربانگاه برد و سلام بر شما پویندگان راه زینب (س)، سلام بر حسین(ع) و سلام بر اصحاب و اولاد حسین. ما همچون حسین وارد میدان رزم شدیم و باید همانند او در صحنه جنگ با شوق و اشتیاق بجنگیم و ما باید ادامه دهنده ی راه هابیل و حسینیان باشیم و درختی که سال ها خشکیده بود به وسیله خون حسین و یارانش آبیاری شد و در این زمان به وسیله فرزندان راستین و مجاهد و مبارز اسلام و ادامه دهنده راهش آبیاری شود.
مادر گرامیم از اینکه مرا در آغوشت بزرگ کردی و شب ها برای من بیداری کشیدی و برای بزرگ شدنم شب ها و روزها کوشیده اید هرچند هم فراموشکار باشم به خدا سوگند این زحمات و رنج هائی که شما و پدرم برایم کشیدید هرگز فراموش نمی کنم.
و از شما طلب عفو و بخشش دارم. ای برادران گرامیم از مهربانی هاینان کمال تشکر و شرمندگی را دارم. ای خواهران عزیزم از شما می خواهم راه زینب را در پیش بگیرید و حجاب شما سنگری بسیار محکم می باشد ای خواهرم حجاب تو کوبنده تر از سلاح من می باشد.
و من که در کلاس درس مشغول به تحصیل بودم لحظه ای پیش خود فکر کردم که دیدم بهتر است به جبهه بروم و خدمتی بزرگتر برای اسلام و مسلمین کرده باشم. و از گوشه ای ندای لبیک گفتن آن پیر نستوه خمینی بت شکن به گوشم رسید و خواستم ندای او را لبیک بگویم و همچون همرزمان دیگرم وارد میدان جنگ شوم. تا به ندای آن پیر نستوه پاسخ گفته باشم و سلاح از دست افتاده ی پسر دائیم و سلاح از دست افتاده ی شهیدان به خون غلطیده را بردارم و اگر بتوانم با دیگر هم رزمانم راه کربلا را باز کنیم و در کنار قبر شش گوشه سالار شهیدان حسین ابن علی بنشینیم آرزویم این است که چنین شود.
و اگر هم خداوند شهادت را نصیبم کرد که افتخار می کنم شهید بشوم و اگر شهید شدم موقعی که مرا در تابوت می گذارند دستان مرا از تابوت بیرون بیاورید که بدانند چیزی همراه خود نمی برم چشمانم را باز بگذارید تا بدانند کورکورانه از دنیا نرفته ام. مرگ روزی به سراغ انسان می آید چه بهتر که این دیدار در میدان نبرد حق علیه باطل بیاید. (والسلام) 
خداحافظ
الاحقر العباد محمود تیموری
اشک نکن نثار من - گریه مکن چو آمدی بر سر خاک زار من
شاد شوم گر نگرم- خنده زنی کنار من
پیش بیا برم نشین- غصه مخور مشو غمین
شادی روح من ببین- اشک نکن نثار من
جلوه لاله ام نگر- رویش تازه ام نگر
گل بدهد چه نو به نو- گلشن نو بهار من
رفت چو جسم خاکیم- در دل تار خاک و گل
غم مخوری که مرغ دل- رفته به باغ یار من
قامت سرو گونه ات- خم نشود ز داغ من
زانکه تو راست قامتی- مادر داغ دار من
گرچه برفتم از نظر- یاد بکن مرا پدر
ای ز تو گشته بهره ور- نام پر افتخار من
محمود تیموری 4/10/65

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه