وصیت نامه شهید منصور حاجی حسینی رکن آبادی
بسم الله الرحمن الرحیم
« من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا لله علیه فمنهم من قضی و منهم
من ینتصروا ما بدلو تبدیلا »
« از مؤمنان مردانی هستند که به عهدی که با خدا بستند وفادار بودند تا به راه خدا شهید شدند و برخی به انتظار شهادت مقاومت کرده و هیچ موقع عهد خود را تغییر ندادند ».
به نام خدای انسان، خداییکه اراده کرد انسان را از پست ترین موجود به ملکوت اعلی سیر دهد و از فرشتگانی که سراپا اطاعتند و مطیع محض بالاتر برد و آنها را به سوی عرش خود راهنمائی کرد.
ای خدای منان، ای نور و ای پناه بی پناهان و ای غیاث المستغیثین چگونه شکرت را به جا آورم در حالیکه سپاست به طور مداوم در سر بنده حقیر جلوه گر است و مرا در صحرای خود قرار دادی تا از چشمه زلال هدایت برخوردار گردم و تو را بشناسم و درود و سلام بر پیامبران که ناجیان و هادیان بشریتند بالاخص پیامبر عظیم الشان اسلام، رحمت عالمیان و سرور کائنات و درود بر عترت پاک و مطهر و معصومش ائمه علیهم السلام و درود بر حسین زمان، روح الله غمخوار و عزت دهنده حزب الله و انصار الله.
سلامی مجدد و صلواتی مکرر به ارواح پاک مقدس شهدا، آنهایی که از ذره ذره خونشان فریادرسای احکام اسلامی، خودسازی، چگونه زیستن و چگونه مردن به گوش می رسد و سلام به شما امت حزب الله و یاوران الله.
ما باید تمام وجود و هستی مان را برای این جهاد مقدس ( جنگ با کفار بعثی ) مایه بگذاریم زیرا عزت و شرف و کیان و خلاصه ایمان ما بستگی به این جنگ دارد. این نکته را متذکر می شوم گرچه شایستگی گفتار را در خود نمی بینم، ولی به هر حال ای عزیزان و ای امت دلاور و ای جوانان غیور به فضای عطرآگین جبهه ها سیر کنید تا هنگامیکه قیامت را با تمام وجودتان و جانتان لمس کنید. ای برادران و ای خواهران ! از شما می خواهم که روی خود را به نشانه ادب اسلامی و متکی بر سلاح قدرت اسلام به جهانیان نشان دهید و شما اسوه و نمونه باشید، همچنانکه نمونه ترین اسوه ها را دارید و آن سیدی بزرگوار که واقعاً لازمه رهبری و عارفی بیدار دل می باشد. برادران و خواهران ! سعی کنید خدا را بشناسید و عاشق شوید که به وسیله عاشقی می توان به معبود رسید زیرا فردا عاشق سراپای وجودش را فدای معشوق می کند و خستگی نمی شناسد پس برای پیوستن به صفوف درهم فشرده صداهای طرب انگیز و تلاوت قرآن را تقویت کنید تا لحظات خود را عاملی در خراش دهنده گلوگاه استعمار و منافقین باشد.
و چند کلمه ای با پدر و مادرم دارم اگرچه لایق نیستم که سخنی عرض کنم ولی به هر حال ای پدر و مادرم ! بنده حقیر در لحظاتی سرگرم امور دنیا بودم و توان لطف و کرمی که خداوند در سرشت هرکسی نهاده و در وجود بنده بود توانائی بروز آن را برای شماها نداشتم و در لحظات دیگر سرگردان و حیران دنیا بودم که چگونه جبران نمایم. به هر حال بنده حقیر نتوانستم کاری شایسته برای شما انجام دهم تا وجدان واقعی شما را راضی کند پس در برابر شما با کمال احترام معذورم و از شما طالب عفو هستم. ای مادر درست است که داغ فرزند دیدن سخت است و لیکن مسئله اسلام بر همه امور و کارها تقدم دارد و از برادران و خواهران اعم از برادران رکن آبادی می خواهم که از نسلهای خود ذریه های پاک و شایسته تقدیم انقلاب کنند یا خود نقش اساسی در تداوم آن داشته باشند زیرا در برابر هر امری از احکام اسلامی هزاران خون ریخته شده تا به صورت ثبوت رسیده است.
و پیامی برای معلمان گرامی دارم گرچه اصولاً لازم نیست انسانی در رتبه های پایین علم پیام به مراتب بالا بدهد و لیکن این ارجمندان همواره از شما می خواهم در حفظ و حراست الگوها و ذخایر ارجمند و عزیز انقلاب تلاش کنید که آنها چه سرمایه هائی بس عظیم می باشند و امید و نوشکفته دل هزاران پدر و مادر این جامعه اند و براستی دست گیرنده بینوایان و دلسوزان جامعه اینها می باشند.
ما ز دریائیم و بالا میرویم ما ز بالائیم و بالا می رویم
جزءها را رویها سوی گل است بلبلان را پای درروی گل است
آنچه از دریا به دریا می رود از همانجا که آمد آنجا می رود
برادر حقیر: منصور حاجی حسینی
امضاء
مورخ : 5/1/1366
ثبت دیدگاه