وصیت نامه شهید غلام رضا رجبی محمودآبادی
بسم الله الرحمن الرحیم
5838/63/1/ش
«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیلء ولکن لا تشعرون »
با سلام به شهدای راه حق و حقیقت از امام حسین ( ع ) و یارانش تا شهدای انقلاب اسلامی ایرن بخصوص شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران درود بیکران خدا بر آنان باد.
و با سلام به امام امت این ابراهیم زمانه، بت شکن قرن، عصیانگر بر همه ظلمها و طاغوتها، خمینی روح ا . . . و با سلام به رزم آورانی که می روند تا در آینده ای نزدیک به یاری خداوند تبارک و تعالی آخرین پایه های ظلم و جور صدامی را فرو ریزند ان شاالله. حضور محترم امت قهرمان و شهیدپرور میبد سلام علیکم
خواهران و برادران عزیز همشهریم اکنون که چند روز به عملیات گسترده ارتش جندالله نمانده لازم می بینم که چند کلمه ای به عنوان وصیت بیان کنم. خواهران و برادران گرامی امروز ما در موقعیتی قرار گرفته ایم که در طول 1400 سال چنین زمانی و چنین وضعی برای اسلام عزیز به وجود نیامده است. این زمان زمانی است که کل دنیا از ابرجنایتکاران و نوکرانشان گرفته تا دیگر عمالشان دست به دست هم داده اند تا اسلام عزیز را به هر نحو که شده سرکوب نمایند. پس باید که ما با جان و دل با فرستادن جوانانمان به جبهه ها، با انفاق مال، با کارکردن در پشت جبهه دین خود را به اسلام عزیز ادا کنیم. مادران و پدران گرامی مبادا از رفتن فرزندان رشیدشان به جبهه ها جلوگیری کنند که فردای قیامت خدای ناکرده در پیشگاه ائمه معصومین سرافکنده باشد. زمان، زمان یاری اسلام عزیز است. زمان، زمانی است که باز صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین ( ع ) از کربلای ایران به گوش می رسد. ای عاشقان کوی امام حسین ( ع ) لحظه ای غفلت به خود راه ندهید که فردا دیر است، ای مادرانی که آرزو داشتید ای کاش ما مادر وهب می بودیم، ای پدرانی که می خواهید چنان حبیب بن مظاهر باشید، ای جوانانی که می خواهید چنان علی اکبر و قاسم رشید امام حسین ( ع ) از دین اسلام یاری کنید این زمان، زمان آزمایش است. زمان جبهه ها می خواند.
حال چند کلمه ای وصیت به پدر و مادر عزیزم دارم:
پدر و مادر عزیزی که همواره با ارشادات خویش مرا به دین اسلام و ائمه معصومین آشنا نمودید و مرا چنان آماده ساختید که بتوانم سربازی باشم برای اسلام عزیز. پدر و مادر عزیزم من هیچگاه محبت هایی را که در حقم روا داشتید فراموش نمی کنم و شرمنده ام که نتوانسته ام جبران زحمتهای شما را بنمایم. امیدوارم اگر توفیقی عطا شد و به معبودم رسیدم مرا حلال نمایید و صبر واستقامت را پیشه خود سازید و هیچ ضعفی به خود راه ندهید. برادرانم را چنان آماده سازید که سلاح مرا به دست گیرند و راهم را ادامه دهند. حال چند کلمه ای را به عنوان وصیت به همسرم می نمایم. همسری که همواره در طول زندگی همراه و همدمم بوده و در این راه رنجها و زحمتها متحمل شده، همسرم از تو می خواهم که در شهادت من هیچ گونه ضعفی به خود راه ندهی و محکم و استوار چنان زینب کبری صبور و بااستقامت باشی. همسرم فرزندان عزیزم را چنان تربیت کن که وقتی بزرگ و برومند گشتند سربازی باشند برای اسلام عزیز پاسداری باشند برای قرآن. به فرزندانم نگویید پدرتان به سفر رفته بگویید به جبهه رفت تا اسلام را یاری کند. به جبهه رفت تا به ندای امامش لبیک گوید و در این راه شهید گشت و از شماها خواست که چنان پدرتان باشید.
در پایان چند کلمه ای نیز به برادران حزب الله وصیت می کنم:
ای جوانان غیور حزب الله نگذارید شیاطین توطئه گر و ضد انقلابیون انقلابی نما دست به توطئه بزنند و خدای نکرده روزی قیم این انقلاب شوند بزنید توی دهن آن کسانی که خود را وارث بی چون و چرای این انقلاب می دانند در حالیکه چه قبل و بعد از انقلاب سدی جلوی این انقلاب عظیم بوده اند.
و السلام امضاء: غلامرضا رجبی 22/7/1362
برابر با هفتم محرم
ثبت دیدگاه