وصیت نامه شهید ناصر زارعی محمودآبادی
بسم الله الرحمن الرحیم
می رویم تا امام بماند
این یادداشت را زمانی می نویسم که هر لحظه امکان دارد ما را حرکت دهند به سوی خط مقدم جهت شروع عملیات و من دیگر امیدی از زنده بودن در خود نمی بینم و هر لحظه از خدای خود می خواهم که مرا سپاهیان خودش حساب کند و امام زمانش مرا به سربازی قبول داشته باشد. دلم می خواهد چند کلمه ای با خانواده ام صحبت کنم:
پدرم سلام امیدوارم که سلام گرم مرا از راهی بس دور و دراز و از سینه ای پر از حسرت برمی خیزد بپذیری. پدر شاید در بعضی موارد شما را ناراحت کرده باشم و از من آزرده خاطر شده باشی و از من جز زحمت و ناراحتی چیز دیگری ندیده باشی. امیدوارم که از ره لطف و رحمت مرا ببخشی.
همشیره شهربانو ! سلام. امیدوارم سلام مرا بپذیری و هرگونه زحمتی به شما داده ام و اگر از دستم ناراحتی دیده ای مرا ببخشی.
محمود احمدیان سلام. امیدوارم سلام مرا بپذیری و هرگونه مزاحمتی برای شما ایجاد کرده ام مرا ببخشی. اخوی محمد سلام. امیدوارم سلام گرم مرا بپذیری از زحماتی که کشیده ای خیلی ممنون و امیدوارم که مرا ببخشی. همشیره ماشاالله سلام. امیدوارم که سلام گرم مرا بپذیری و از زحماتی که در عرض چند سال برایم کشیده ای البته جلوتر هم زحمت کشیده ای ولی در عرض این چند سال خیلی خیلی برایم کشیده ای متشکر و ان شاالله که مرا می بخشی.
خالق برزگر سلام. امیدوارم که سلام گرم مرا بپذیری و از زحماتی که برای شما ایجاد کرده ام و مزاحمتان بوده ام عذر می خواهم و ان شاالله می بخشی.خدمت برادر عزیزم محمود زارعی سلام امیدوارم که چه در ایران و چه در کویت در هر کجا هستی در پناه حضرت مهدی ( عج ) و تحت عنایات و الطاف خداوند قرار گیری. برادر از زمانی که با هم بوده ایم شاید مزاحمت و ناراحتی برایت ایجاد کرده باشم ان شاالله که مرا می بخشی. همچنین خدمت خانواده اخوی محمد و تمام دوستان و آشنایان و اقوام عباس با خانواده حاج محمود با خانواده محمد با خانواده و تمام آشنایان و اقوام سلام عرض نموده امیدوارم که سلام مرا بپذیرند و از اینکه اسامی یک یک را ذکر نکردم عذر می خواهم. مسعود و سعید و حمیدرضا و نازی سلام. امیدوارم که سلام مرا بپذیرید و اگر از دست من ناراحتی دیده اید خلاصه مرا ببخشند. علیرضا و فاطمه و بتول سلام مرا بپذیرید اگر از دست من ناراحتی دیده اید مرا ببخشید. فاطمه و احمد و محمود سلام امیدوارم که سلام مرا بپذیرید و مرا ببخشید. خاله ربابه و رمضان با بچه ها همگی سلام امیدوارم که سلام مرا بپذیرید. خاله زهرا با عمو رضا همگی سلام امیدوارم که سلام مرا بپذیرید. عمو خالق و پسرخاله با خانواده شان همگی سلام امیدوارم که سلام مرا بپذیرید. زن دایی با پسرخاله ها با خانواده شان امیدوارم سلام مرا بپذیرید. این را هم بگویم دلم می خواست بار دیگر در جمعتان حاضر شوم و از نزدیک با شما خداحافظی کنم و خیلی دلم می خواست بار دیگر در جمع بچه ها بنشینم و از هرگوشه ای چیزی شنیده و از هر صحبتی درسی بگیرم. محمود و سعید و حمید و نازی خیلی دلم می خواست بار دیگر شما را ببینم. خیلی دلم می خواست که بار دیگر علیرضا و فاطمه و بتول را ببینم. خیلی دلم می خواست بار دیگر احمد و فاطمه و محمود را ببینم. همچنین دلم می خواست بار دیگر با اعضای خانواده با اقوام و آشنایان دیدن کنم ولی در اینجا یک خبر هست که از همه اینها بالاتر و برتر می باشد و آن حکم خدا می باشد که هر شخص متعهدی باید از عزیزترین چیزهایش بگذرد و با دشمن خدا به ستیز برخیزد و دشمن خدا را تارومار سازد. آری مهم آن است که هل من ناصر ینصرنی حسین زمانمان پاسخ بگوییم و او را یاری کنیم و برویم و کشته شویم تا امام بماند. و این مژده را هم به شما بدهم اگر هزاران هزار خانواده همچون شما یک نفر را از دست داده اند، اگر ملت ایران هر روز جنازه ای از عزیزانشان بر دوش کشیده و به سوی قبرستان می برد ولی عاقبت و انشاالله بعد از همین حمله ای که انشاالله در پیش است شما دیگر می توانید به آسودگی به کربلا رفته و در برابر قبر شش گوشه امام حسین بایستید و بگویید: السلام و علیک یا ابا عبدالله. و انشاالله از آنجا یادی هم از ما بکنید و از آن حضرت بخواهید که نزد خدا ما را شفیع سازد و خداوند هم اسیران خاک را بیامرزد. خواهشمندم مقداری نذر دارم که در یک کاغذ کوچک نوشته ام و لای یکی از ورقهای آلبوم عکسم می باشد و آلبوم عکس فکر می کنم بالای جا لباسی باشد بردارید و آن را عمل کنید و برای حرم حضرت امام رضا ( ع ) که هرچه نوشته ام 200 تومان دیگر اضافه کنید و بقیه را همانقدر که نوشته ام بدهید و دیگر اینکه اخوی محمد من روزی که می خواستم به مأموریت بروم هزار تومان از شما گرفتم و ضبط هم برایم فرستاده ای خلاصه حسابم را بکن و زمین را هم بفروش و هرچه شد برای رزمندگان به جبهه بفرست و موتور هم اگر خواستی برای یادگاری داشته باشی باشد اگر نخواستی آن را هم بفروش با پول زمین به جبهه برای رزمندگان اسلام بفرست. چند عدد فیلم هم هست که نمی دانم که یکی دو تای آن مال تقی حسن علی شفیع است و بقیه اش مال خودم که در رباط پشت بادام که بودیم گرفته ام اگر خواستی برای یادگاری داشته باش تمامش در پاکت است در طاقچه اتاق کوچک گذاشته است بردارید بدهید عکاسی برایتان چاپ کند و این را هم بگویم که تقاضا دارم مدت سه سال نماز و روزه برایم بگیرید البته از پول خودم و بقیه اش هرچه شد به راهی که گفتم بفرستید. دیگر اینکه هرچه شما کردید سالی پنج شب روضه خوانی برای یادبود مادر یادتان نرود که مادر عزیزمان حق بزرگی بر گردن ما دارد. حج مادر هم قرار بود بخرید فراموش نشود. ساعت 5/11 شب است و همه خوابیده اند فکر می کنم دیگر وقت خواب باشد. فعلاً خداحافظ
ثبت دیدگاه