وصیت نامه شهید محمدعلی سلمانی شورکی
بسم الله الرحمن الرحیم
ای پدر جان درود بر تو باد که چونان فرزند خود را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی دانی و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی دانی و شهادت جزو بهترین نعمتهای خداوند است. ای برادران ! راه خدا بهترین راههاست پوینده و کوشنده در این راه باشید. ای برادران عزیزم ! هوشیار باشید که این ضد انقلابها را بزودی سرنگون کنید و غیر اسلام و قرآن به چیز دیگر فکر نکنید و هرچه کردی شما این امام امت خمینی بت شکن را تنها نگذاری من تا قطره خونی که دارم در راه اسلام می جنگم شما هم در خانه مبادا بنشینی که این بعثیون عراق برادران بکشند. بروید در جبهه ها بجنگید، بکشید این غاصبان را.
پدر و مادر و خواهر و برادر عزیزم امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد آنگاه به یاد کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هروقت دلتان گرفت به بهشت زهرا بروید و به مزار این همه شهید بنگرید آنوقت درد را فراموش خواهید کرد. من از شما عزیزان خواهش می کنم از روحانیت مبارز... هرچه می توانید پشتیبانی کنید. گروههای وابسته به شرق و غرب از ایشان می ترسند. به پدرم بگویید که دیگر پیش شهدای کربلا سرشکسته نیستم چون که من هم راهی را رفتم که آنها رفته اند و امیدم [ به ] این است که در شب اول قبر به پابوس آنها بروم پدر جان راه من راه [ را ] ادامه چه از راه کمک به فقیران و بیچیزگان.
مادر جان ! راهی که من انتخاب کردم راه حقیقت و درستی است و از شما خواستارم که امام امت آن مجاهد کبیر و عصاره حسین بن علی و رهبر کبیر انقلاب اسلامی خمینی بزرگ یاری نمایید و او را تنها نگذارید. مادر جان بعد از شنیدن خبر مرگ من خواهش می کنم اشک مریز به خواهرانم و برادرم بگو در سوگ من اشک نریزند زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست رضای خداوند در این راه شهید می باشد. مادرجان مرگ در راه اسلام و قرآن شاید جوشش در جوانان بوجود آورد.
ای همسرم ! زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان دیر یا زود امتحان پس می دهد و اگر من داوطلب به جبهه برای حق و اسلام عازم شدم شاید موقع امتحان فرا رسیده است. امیدوارم که در طول این چند سال زندگی در مواردی که تندی کردم من را ببخشی. همسرم خداوند از تو راضی باشد چون من از تو راضی هستم به هر حال از اینکه ترا و فرزندم را تنها گذاشتم امیدوارم ببخشی چون ما ایمان داریم که نگهدار ما خداوند است.
تو ای پور خلق ایران بجنگ تو ای افتخار دلیران بجنگ
برای رهائی ز یوغ ستم چنان شیر در بیشه غران بجنگ
تو ای پاسدار شیر و دلیر برای رضای شهیدان بجنگ
سواره نظام و پیاده نظام برای حراست ز قرآن بجنگ
برای سرافرازی ملت و امام امت بجنگ و بجنگ و بجنگ
ای مادر غم دیده نداری خبر از من که از گردش ایام چه آید بر سر من
من تازه جوان بودم اندر چمن گل نشکفته فرو ریخت همه بال و پر من
افسوس که روح در بدنم نیست دگر یک بلبل مست در چمنم نیست دگر
دوستان و برادران مرا یاد کنند رفتم سفر که آمدن نیست مرا
مطمئن باش که داغت نرود در دل من مگر آنروز که در خاک شود منزل من
ثبت دیدگاه