وصیت نامه شهید مسلم عابدنیاشورک
« الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله »
با سلام و درود بر مهدی موعود امام زمان و نایب برحقش امام خمینی و با درود بر ارواح پاک شهدا آنان که از هستی و جان خود گذشتند آنان که تمام سختی ها را متحمل شدند و از خانه و کاشانه خود هجرت نمودند و روانه جبهه ها شدند. چند کلمه ای را وصیت می کنم:
قصد داشتم که وصیت نامه ننویسم زیرا خون شهید وصیت می کند و نیازی به وصیت نامه نیست.
پدر ومادر عزیزم سلام، سلامی گرم از راههای دور و بهتر بگویم از لابلای غرش تانک و توپها و زوره های خمپاره می گذرد سلامی که از تک تک سلول های بدنم سرچشمه می گیرد.
در مرگ من هرگز اشکی نریزید مادر جان بر مرگ شرافتمندانه من لبخند بزن تا آنگاه که دشمن می نگرد لرزه بر اندامش افتد. خواهرم تو نیز چون مادر غم واندوه به دل راه مده.
استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و درراه او قدم بردارید مواظب باشید که دشمنان میان شما و روحانیت متعهد تفرقه ایجاد نکنند که اگر چنین کردند روز جشن ابرقدرتهاست.
اگر فیض شهادت نصیبم شد آنانکه پیرو خط امام نیستند و به ولایت فقیه اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند که باشد تا خون ما آنها را متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خدا پیمان می بندم که در تمام عاشوراها وکربلاها با حسین همراه باشم.
در پایان از دوستانم می خواهم که اگر آنها را آزار رسانیدم مرا ببخشایند و توصیه می کنم به جوان ها که تنها توشه راه تقواست و مبادا که در غفلت بمیرند که علی ( ع )در محراب عبادت شهید شد و مبادا که در حال بی تفاوتی بمیرند که علی اکبر حسین در راه حسین شهید شد و نیز مبادا که مادران از رفتن فرزندانشان به جبهه جلوگیری کنند که فردا در محضر خدا نخواهند توانست جواب زینب را بدهند.
در پایان وصیتم از پدر ومادر و از تمام رفقا و همسایگان حلال بودی می طلبم و همه را به خدای می سپارم. والسلام
برادر حقیرتان: مسلم عابدنیا
ثبت دیدگاه