شناسه: 348110

وصیت نامه شهید امیر حاج امینی

سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او. بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز موجب ازار و اذیت من میشود، برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود:خدایا! عاشقم کن. من از این بابت سخت شرمنده ام که بنده بد و گناه کار خدایم و وقتی به گناهانم فکر میکنم، برای خودم آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که( ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای برای گفتن ندارم و فقط دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛ یکی اینکه دوباره مرا با وجود اینهمه گناه، به سرزمین پاک و اخلاص برگرداند؛ پس احتمالا به من علاقه دارد و سر به سرم می گذارد؛ با این که چشم دلم هیچ چیز را نمی بیند و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس به چه دلیل مرا به چنین جایی آورد؟ دوم اینکه با وجود داشتن قلب رئوف و مهربانم و با وجود همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. در هر لحظه میتوانم متحمل هر رنجی شوم؛ بله تناه دلخوشی ام همین دو چیز است. پس ای پروردگار من! اگر مرا دوست داری مسبب حضور من در این جا هستی، پس آرزوی مرا که... برآورده کن و یا بخاطر اینکه قادر به آزرده کردن کسی نیستم، بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت.... دنیا به مانند یک گرداب هلاکت برای ضعیف نفسان است. اگر لحظه ای ما را به حال خودمان بگذارند، وای بر آن لحظه که بطور قطع نابود میشویم. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد. ای حسین! ای مظلوم کربلا! ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم( به خواست او) مرا ببخش و یاری ام کن تا در این گرداب هلاکت، نابود نشوم و ای خدا.... من در مقابل گناه، بسیار بد و ضعیفم و توانایی مقاومت کردن ندارم؛ بدین دلیل که هنوز تو را نشناخته ام و زحمتی در راه شناختت صرف نکرده ام؛ زیرا به این دنیا ضعیف و پایبندم و توانایی دل کندن از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا را ندارم تا در راه شناخت تو سختی بکشم؛ با این که چنین سختی ای پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیب من نمی شود. خالقا! قسمت می دهم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم که مرا عاشق کن. درصورت انجام چنین لطفی، چیزی از دریای رحمت و کرامتت کم نمی شود و آسیبی نمی بینی. همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی اگر این لطف را در حقم تمام کنی، دیگر هیچ آرزویی ندارم؛ چون به تمام خواسته هایم رسیده ام. اگر چنین کنی، می دانم که از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر.... خدایا! دل شکسته و مهربان من را آزرده خاطر نکن. خدایا خودت گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه