وصیت نامه شهید محمدعلی میرعلی بيداخويدی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
« ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتاً بل احیاء ولکن لا تشعرون .
و کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید بلکه آنها زنده اند
ولی شما درک نمی کنید » .
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام درود به حضرت مهدی (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و رزمندگان اسلام در تمام جبهه های حق علیه باطل . وصیت خود را شروع می کنم . البته من قابل این نیستم که وصیت کنم ولی چاره ای جز این ندارم . مردم بدانند که من با کمال میل این راه را پذیرفته ام و از این انتخاب نیز افتخار می کنم زیرا که این راه ، راه علی (ع) و راه حسین (ع) و راه اماممان خمینی بت شکن می باشد و در ضمن کسی دوست من یا برادر من است که راهی را که من انتخاب کرده ام را پیروی کند و راه امام امت را پیروی کند و شما پدر رنج کشیده ام امیدوارم مرا ببخشی من میخواستم که راه کربلا را برای شما باز کنم تا به قبر آموزگار شهادت حسین بن علی (ع) بروید اما موفق نشدم ولی ناراحت نشوید در آن دنیا با خود حسین (ع) ملاقات خواهیم داشت البته با هم . و امیدوارم که هر چه گناه کرده ام مرا ببخشید و از خدا برایم طلب مغفرت کنید و آمرزش کنید و همچون امام بزرگوارمان باشید که برای فرزندش اشک نریخت . و شما ای مادر عزیزم گریه مکن که هر قطره اشک تو تیری است بر جگرم . سرت را بلند کن و بلند بگو مرگ بر آمریکا و باز بگو ما پیروزیم و خدا را شکر کن که اینگونه فرزندی داشته ای و توانسته ای تقدیم اسلام کنی و چه کنم با وجود آن همه حقی که بر گردنم داری نمی توانم که همیشه در کنار تو باشم که فریاد سالار شهیدان که فرمود آیا کسی هست که مرا یاری دهد را نشنیده گرفته و از فیض شهادت که فیض عظیم است را نادیده گرفته و بر همین اساس است که راه پیکار با کفر را برگزیده ام . شما ای خواهران عزیز کوچک و بزرگ من ، حجاب خود را زینب وار حفظ کنید که با حفظ کردن حجاب خود می توانید مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و در راس آنها آمریکا بزنید و مثل سکینه ، رقیه و زینب کبری مقاوم و پایدار باشید که حجاب از هر کاری مهمتر است . و شما اهالی ده و دوستان عزیزم امیدوارم که مرا ببخشید و با دشمنان اسلام و قرآن و امام خمینی همیشه در ستیز باشید و مواظب باشید که این قدر سرور مستضعفان و یاور قرآن را غمگین نکنند . و ای دوستان گرامیم امروز روزی است که خداوند تبارک و تعالی از ما امتحان می گیرد و اگر من به مرگ طبیعی مردم مرا تشیع جنازه نکنید زیرا در جایی که شهدای به خون خفته انقلاب هنوز جان نثار این درخت پر بار اسلام عزیز می کنند احساس می کنم که حتی جسدم از آنها خجالت می کشد ولی اگر شهید شدم از آشنایانم می خواهم که دنبال جنازه من گریه نکنند زیرا نمی خواهم که دشمن شاد شود و در ضمن اگر خواستید برای من خیرات بدهید چیزی نمی خواهم جز اینکه از این روحانیت و این انقلاب دفاع کنید همین برای من بس است . و آنانی که به روحانیون واقعی و خدمتگذاران مردم تهمت و افترامی بندند می گویم که شما نمی توانید نور خدا را با ابزار شیطانی خود خاموش کنید . و خواهش می کنم مرا نزد حسینعلی میرعلی و عباس جلالی به خاک سپارید چون هدفی واحد داشتیم . و دیگر عرضی ندارم بجز دعا برای امام و آمرزش برای من که در برابر خدا خجالت زده نشوم . خداحافظ به امید پیروزی حق علیه باطل . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا . خدایا خدایا تو را به حق زهرا رزمندگان ما را پیروزشان بگردان .
والسلام
محمدعلی میرعلی
ثبت دیدگاه