وصیت نامه شهید رمضان مرادیان
بسم الله الرحمن الرحیم
« و العصر ان الانسان لفی خسروا الا الذین امنوا وعملوا الصالحات و تواصوا بالحق
و تواصوا بالصبر .
قسم به عصر که انسان همه درخسارت و زیانست مگر آنان که بخدا ایمان آورده
و نیکوکار شوندو بدرستی و پایداری در دین یکدیگر را سفارش کردند».
سلام بر محمد مصطفی (ص) پیام آور آزادی وسلام بر او که رحمة العالمین است و سلام بر او که شفیع المومنین است سلام بر علی (ع) که شاخص ایمان است و سلام بر اوکه عین عدالت است و سلام بر امام حسین (ع) که اسوه مبارزه و شهادت است و سلام بر او که فریاد خروشان مظلومین است در تمامی عصرهاست و سلام بر او که نامش و یادش خونی به صورت برق و به گرمای خورشید در رگهای رزمندگان کربلای ایران می دواند و سلام بر صاحب الزمان (عج) حبل متین برای جهان و جهانیان است . وصیتنامه خود را به رشته تحریر در می آورم . احساس میکنم همه چیز از همه طرف تغییر کرده است آسمان برای فرشتگان تنگ شده است زمین از وجود من احساس سنگینی می کند کوهها دارند به سر من فرود می آیند خورشید در صبحدم با حالت عجیبی مرا می نگرد ستارگان در گوش هم نجوا می کنند حالتهای عجیب و غریبی در خود احساس می کنم چند ساله ام را جز یک خواب و رویای کوتاه نمی بینم تاکنون خیال می کردم که همان گونه که من عاشق خدایم و هر کاری را برای او انجام میدهم او نیز عاشق من است ما خیال می کردیم که بهشت در انتظارم لحظه شماری می کند و با این خیال از خوشحالی در پوست خود نمی گنجم هر لحظه منتظر ملاقات او بودم هر وقت هم سنگری شهید می شد احساس می کردم که به قیامت و شهادت و ملاقات او نزدیکتر شده ام اما الان می بینم که همه خیال بوده است آنچه در انتظارم بود ظلمت آتش بود و عمرم پوچ بود و هیچ آنچه را که می گویم و ناامیدی از رحمت خداوند است بلکه حقیقت تلخ است از خداوند شرم دارم از گذشته می ترسم و راه آینده را نمی بینم اما نمی توانم گریه ا م را پنهان کنم وقتی احساس می کنم که فردا مثل دیروز باید بین من و او فاصله باشد بغض گلویم را می فشارد و بالاخره او که همیشه شاهد و ناظر بوده قطرات لرزان توام با شرمساریم را می بینم که بر روی شنهای داغ و معطر جبهه میریزد خدایا قلبم در فشار است ، روحم در قفس است ، دنیا و آسمان برمن تنگ شده است . خدایا روحم را بگیر ، عشقم را بگیر. نمی خواهم دیگر احساس کنم که شعله های عشقم تا ستارگان می رسد. نمی خواهم دیگر خود را فریب بدهم. نمی خواهم دیگر از تو دور شوم . خدایا گمنام بمیران و غریب وار خونم را بگیر و پیکرم را ناشناخته بگیر. پروردگارا دستم را بگیر که شیطان درکمین من است که مرا به زمین بزند و نیزگناه باهمه سنگینی اش مراتهدید میکند .خدایا از تو پوزش می طلبم رحم کردی ،عصیان کردم.دعوتم کردی فرار کردم . عطاکردی خطاکردم . عفو کردی گناه کردم .اکنون دستم به سوی تو دراز است دست مرا بگیر و مرا بسوی خود فرا خوان دیوار دنیا بلند است از روی آن نمی توان گذشت از تو می خواهم دستم را بگیری که جز تو دستگیری نیست .اگر من به تو عشق نورزیدم امّا می دانم که تو عاشق همه بندگانت هستی . خدایا نمی خواهم دیگر پیکر آغشته به خون دوستانم را ببینم . نمی خواهم خود را با دنیا سرگرم کنم . اگر قرار است عمرم چنانکه گذشت بگذرد دیگر از تو عمر نمیخواهم .کاش رویای شیرین دیشبم به حقیقت می پیوست که تو ارحم الراحمینی الهی رضا به رضایت که تو خیرخواه مومنینی . ای خدا شرم می دارم که ر هبر و مولایم امام حسین (ع) با آن همه مظلومیت و با آن همه مصیبت جان بدهد و من که نوکر اویم در هوای خنک و غرق در دنیا در بستر راحت جان بدهم. خدایا حرف زیاد دارم اما اینک مجالش نیست . اما شما ای مردم قهرمان ای ملت رسول الله (ص) ای شیعیان علی (ع) ای رهروان امام حسین (ع) ای عاشقان امام زمان (عج) بدانید اگر موفقیت وسعادتی نصیب من بشود بواسطه وجود شما بود و بالاخره شهادتم نیز اگر قسمت شود از برکات شما بود. اما ای خواهر و برادر چشم بصیرت را بگشا و به اطرافت نظر کن و به جهان بیندش چه می بینی غوغایی عظیم دریایی خروشان موجی توفنده و بی امان دریایی گسترده و بیکران و قایقی بی سکان و سرگردان دنیا همین است . خواهرم و برادرم آنهایی که در بهترین کارها بودند بهترین خوراکها را خوردند با زیبا
ترین زنان دنیا هم آغوش شدند چقدر بیشتر از من و شما عمرکردند قد و قواره شان چقدر از کوهها بلند شد زور و قدرتشان چقدر از شداد و نمرود بیشتر شد پس به دنیا و مظاهرش خیره نشو تا تو را بفریبد هوای نفس برتو غلبه نکند و خودت را به چیزی جز رضای پروردگارش مفروش تو بزرگتر از اینی که فکر میکنی کل زمین و آسمان و کرات و کهکشان برای توست پس به قیامت نظرکن و به شب اول قبرت نظر بیفکن . برادرم و خواهرم تو انقلاب کرده ای تو جهان را به جنب و جوش انداخته ای تو به خدا متصل شده ای به ائمه (ع) پیوسته ای خود را نباز و به خود مغرور نشو عقب نشینی نکن محکم باش علیه جهانی قیام کرده ای و بالطبع جهانی غیر علیه تو به پا خواسته است تو ای رسالت حسینی بر دوش و پرچم اسلام در دست باید راهی را که شروع کرده ای به پایان برسانی خون پاک و معطر شهدا شاهد کار و تلاش توست یک لحظه سستی برابر با نابودی خودت و اسلام است . برادر اگر خاندانت را و شهرت را ویران کردند دوباره آنرا بساز. اگر فرزندانت را شهید کردند دوباره تولید نسل کن اگر مزرعه ات را آتش زدند دوباره به زراعت بپرداز. اگر خدای ناخاسته بی رهبر شدی خودت رهبر شو.اما این پرچم سرخ حسینی امانت است محکم نگهدار و مگذار بر زمین بیفتد فریاد بکش و از خدا بخواه تا تو را یاری کند تا انتقام مظلومان و مستضعفین جهان را از مستکبرین بگیر و در پایان از مردم میخواهم که مرا ببخشند و حلال کنند و از همه مردم راضی هستم امیدوارم که شما هم راضی باشید و در پایان اگر شهادت نصیب من شد از دوستان و رفقا می خواهم که دور جنازه ام زیارت عاشورا بخوانند و هنگام گذاشتنم در قبر سه مرتبه یا صاحب الزمان بگویند و دفنم کنند و اگر جنازه ای داشتم از یزد به نیر برده در هر جا که مایلید دفن کنید خداحافظ . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .خدایا خدایا تو را بجان زهرا رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان . و خدایا تو را به جان زینب اسرای ما را آزاد بگردان . به امید دیدار
والسلام
رمضان مرادیان
ثبت دیدگاه