وصیت نامه شهید سیدمحمود کاظمیان
بسم الله الرحمن الرحیم
« من طلبی وجدنی و من وجدنی عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من
عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته ومن علی دیته
فانا دیته .
آن کس که مراطلب کند می یابد و آن کس که مرا یافت می شناسد وآن کس که مرا شناخت دوستم می دارد و آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم و آنکس که به او عشق ورزیدم او را میکشم و آن کس که من بکشم خونبهایش بر من واجب است پس من خود خونبهایش هستم » .
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند وعیال وخانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
حضور محترم پدر و مادرم سلام عرض می کنم اینجانب پسر شما که برای رفتن به جبهه و رسیدن به راه حق و حقیقت دارم آموزش می بینم . مادرم به آرزویم رسیدم زیرا به درجه رفیع شهادت نائل آمدم تو باید سپاسگزار باشی زیرا فرزندت در راه خدا به شهادت رسیده . آری مادر جان آرزوی هر جوان مسلمان است که به این درجه برسد مادر جان من سرباز روح الله یعنی سرباز روح خدا هستم سرباز امام زمان (عج) یعنی رهبر ما و رهبر کل قوا امام زمان (عج) است . من خوشحال هستم که از دین خود دفاع کردم و به شهادت رسیدم خواهشی که از تو دارم که دنبال جنازه من گریه نکنی و برای من از تمامی دوستان و آشنایان حلالیت بطلب . آری مادرجان تو هم مثل همسر ابراهیم باش که فرزند او را اسماعیل به قربانگاه می برد ولی آن گریه نکرد . آری مادر جان ما از خاک بر آمدیم و باید به خاک برگردیم جز در راه خدا بر خاک سپرده شویم . من مادرجان عاشق شهادت هستم و شهادت در رگ و خون من است. راستی برادران من سید حمید و سید محمد امیدوارم مثل من برای خود خط انتخاب کنید و از آن خط که صراط مستقیم است عبور کنید و شما ای خواهران عزیز حجاب خود را حفظ کنید . همان طور که امام فرمود آمریکا از این حجابها می ترسد و واقعا نیز این طور است اگر از من بدی دیده اید حلالم کنید از مال دنیا چیزی ندارم فقط یک دوچرخه دارم آن هم به برادر کوچکم بدهید و من را در کنار شهید علی محمد فلاح و یا در کنار پدر بزرگم کلانتری بخاک بسپارید و هر شب جمعه بر سر خاک من بیاید چون هر شب جمعه من منتظر شما هستم که بر سر خاکم بیاید . و دیگر توصیه ای که به همشاگردیهایم دارم این است که اگر می توانند به جبهه ها بروند و اگر نمی توانند سنگر مدرسه را حفظ کنند و با علم و قلم خود انتقام خون ما را از ابر قدرتهای شرق و غرب بگیرند دیگر از پدرم حلال بودی طلب میکنم به او می گویم که امتحان خود را خوب پس داده و اسماعیل خود را به قربانگاه فرستادی تا جانش را در راه اسلام و در خط امام عصر (عج) فدا کند . دیگر از همسایگان و قوم و خویشان حلال بودی می طلبم و اگر جنازه من به شما نرسید ناراحت نباشید زیرا که من هر کجا که باشم به یاد شما و در کنارشما هستم و از تمام ملت ایران مخصوصا مردم شهید پرور تفت می خواهم تا آخرین قطره خون خود از این انقلاب اسلامی دفاع نمایند و ضمنا یک عدد عکس مرا بزرگ کنند و قاب بگیرند و در عزا خانه حسینیه سرده برای همیشه بگذارند متشکرم .
والسلام
سید محمود کاظمیان28/11/1362
ثبت دیدگاه