شناسه: 349487

وصیت نامه شهید محمد فخرآبادی

با درود وسلام بیکران به پیشگاه حضرت بقیة الله العظم (عج) و نائب بر حقش امام خمینی و سلام فراوان به ارواح طیبه  شهداء از صدر اسلام تا کربلای حسین و از کربلای حسین تا کربلای غرب و جنوب ایران. (جملاتی چند بعنوان وصیت با شما امت حزب الله و خانواده محترمم)  : انسان باید راهی را طی کند که سعادتش در آن باشد و من سعادت خودم را در خط خونین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می بینم و این جهاد به جاودانه بودن فرد منتهی می شود خداوند متعال در سورة محمد (ص) آیه 3 میفرماید : ما می توانیم از کفار انتقام بکشیم لکن این جنگها تنها برای امتحان خلق بر پا می شود . بله ای امت حزب الله خداوند می تواند در یک لحظه تمام ابرقدرتها را نیست و نابود کند لذا این جنگها را تنها برای امتحان و آزمایش من و شما بر پا می کند و تا ببیند چه کسانی راضی هستند جان و مال خود را در راه او بدهند و چه کسانی هستند که به دنیای فانی دل بسته اند و ما باید سعی کنیم تا در این امتحان الهی قبول شویم . و ما به جبهه می رویم تا به گفته صریح قرآن عمل کنیم و تا کربلا به پیش خواهیم رفت و سر قبر امام حسین (ع ) گرد می آئیم و می گوئیم حسین جان ما به ندای هل من ناصر ینصرنی تو لبیک گفتیم و این قدر می جنگیم تا این جان ناقابل را در راه خدای تو تقدیم کنیم . مرگ عادت ماست و شهادت کرامت ما من از تمام شما جوانان عزیز که توان جنگیدن در جبهه را دارید می خواهم هرچه سریعتر لباس مقدس رزم را بپوشید سلاح را بدست بگیرید و نگذارید سلاح گرم این شهیدان سرد و سنگرشان خالی بماند تا با یاری خدا پیروز ی نصیب لشکر اسلام بشود . ( و اما شما ای خانواده ام ) : سلام بر تو ای مادرم ، ای مادری که 20 سال زحمت مرا کشیدی جداً خجالت می کشم این چیزها را برایت می نویسم چون که نتوانستم ذره ای از زحمات تو را جبران کنم مادرجان نمی دانم چطور خبر شهادتم را به تو رساندند ولی می دانم پس از تحمل این قدر رنج و زحمت آرزویی هم داشتی . آرزو داشتی ثمره 20 سال زحمت خود را یعنی فرزند خود را در حجله دامادی نظاره گر باشی مسئله ای نیست همین حجله ها که با پارچه قرمز و سیاه تزیین کرده اند لباس دامادی و حجله عروسی من است و وقتی خبر شهادتم به شما می رسد من راضی نیستم ذره ای برایم گریه کنی زیرا باعث خجل شدن من نزد حضرت فاطمه زهرا (س) خواهد شد و هر چه گریه می کنی برای علی اکبر و غریبی امام حسین (ع) و اسیری زینب گریه کن و اما آخرین وصیتم و آن اینکه از شما امت حزب الله و پدر و مادر و برادران و خواهرانم و همسایگانم خواهش می کنم که هرگونه بدی از من دیدید مرا ببخشید تا بتوانم از آتش الهی نجات پیدا کنم و ضمناً هرکسی پول یا چیز دیگری طلب من دارد حتماً از پدرم بگیرد و مرا در گلزار شهدای فخرآباد در کنار قبر دوست  عزیزم علی فخرآبادی دفن کنید .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه