وصیت نامه شهید محمدرضا بورقی
وصیتنامه خودم را از اینجا شروع می کنم . بعد از شهید شدن من نمی خواهم کسی برایم گریه و زاری بکند . ای پدر و مادر اگر من شهید شدم نارحت نباشید و خوشحال باشید باید شما افتخار کنید چنین فرزندتان در راه اسلام شهید شده است . باری پدر و مادر عزیزم شما باید از من راضی باشید چون که من خیلی شما را اذیت کردم و بعد از شهید شدن من ، من را بغل قبر پدر بزرگم اکبر دفن کنید . ضمناً پدرجان صداق همسرم هرچند باقی مانده است به او بدهید که من زیر دین او نباشم و اگر فرزندی داشتم چیزی که در خانه به من تعلق دارد کل آن چیز به بچه می رسد اگر هم بچه ای نداشتم به هرکس که دلتان خواست بدهید تا نماز و روزه من را بگیرد پدر جان من هزار تومان نذر امام رضا کرده ام و 500 تومان نذر سید جعفر کرده ام . پدر جان بعد از شهید شدن من همسر من را به زیارت مشهد ببرید و هزار تومان به مرقد آن امام بیندازید و 500 تومان هم به مرقد امامزاده جعفر بیندازید و ضمناً اگر کسی طلبکار من بود و آمد به او هر مقداری که گفت بدهید . پدر جان وصیتنامه خود را در اینجا به پایان میرسانم ضمناً پدرجان چیزهایی که نوشتم فراموش نشود . پدرجان و مادر عزیزم شما باید از من راضی باشید چون که من خیلی شما را اذیت کردم . ضمناً هرکسی که خواست جنازه من را ببیند جنازه من را به او نشان دهید و وصیتنامه من را در هنگام ، آن بخوانید . وای اگر من مردم دستهایم را از تابوت بیرون کنید که به آرزویم نرسیدم . وای اگر من مردم چشهایم را باز بگذارید که مردم ببینند هنوز چشم به راهم . وای اگر من مردم قالبی یخ بر مزارم بگذارید که به جای مادرم برایم بگرید . امام را دعا کنید .
هرچه ما را بکشید ملت ما بیدار و هوشیارتر می شود . « امام خمینی »
ثبت دیدگاه