وصیت نامه شهید ایرج خسروی
بسم الله الرحمن الرحيم «انا لله و انا اليه راجعون؛ همه از خداييم و به سوی او باز ميگرديم». به عنوان بندهی ذليل خدا از شما میخواهم كلام قرآنی فوق را همينطور سرسری مثل روزنامه، نخوانيد و رد شويد و با تكان دادن سر تأييد كنيد. من هم اوايل هر وقت فردی از ميان دوستان و برادران و همرزمان و ساير برادران عزيز پاسدار و روحانيان ارزشمند در بارگاه الهی دار فاني را وداع می گفت يا به فوز عظيم شهادت نائل میشد، فقط به گفتن این آیه از قرآن بسنده میکردم و ديگر هيچ. حال اين كه دنيايی مفهوم و منظور در آن نهفته است. اي عزيزان كه اين چند سطر را میخوانيد، شما را به وحدانيت خدا سوگند میدهم كه در حول و حوش اين كلام خدا كمی نظر كنيد، تفكر كنيد. تفكر كنيد به قول مولا علی (علیه السلام) كه فرمود: «رحمت خدا بر كسی كه بداند و تفكر كند از كجا آمده و برای چه چيزي آمده و به كجا میخواهد برود». باز هم بنا به گفتهی شايد رسول الله (صلی الله علیه و آله) باشد كه يك ساعت تفكر و فكر كردن دربارهی زندگی و خدا و معاد برابر با 60 سال عبادت است». خداوند ان شاء الله توفيق دهد كه چشم و دل همه ما باز شود و حقايق عالم را آن طور كه هست، ببينيم. سلام بر شما خانوادهی عزيزم، الان كه اين وصيتنامه را می نويسم، ساعت حدود 10:10 دقيقهی شب عيد است و همه بچهها مشغول به كاری هستند و خود را آماده میكنند تا ان شاء الله اگر فرمان حركت برسد، با عزمی راسخ و قلبی مطمئن از پيروزی به طرف هدفهای مورد نظر حركت كنند. در اين كه امام زمان (عجل الله فرجه) فرماندهی اين عمليات را به عهده خواهد داشت، كوچكترين شكی كه دليل بر ضعف ايمان و بياعتقادي باشد، نيست. بعضي از برادران، با حال پرشوری مشغول خواندن دعای توسل هستند و من به حال آنها غبطه میخورم. معلوم نيست تا 24 ساعت ديگر كجايم؟ در روي زمين يا در پيش خدای تبارك و تعالی، البته اگر خدا بندگان گنهكاری مثل من را بپذيرد. انسان ناخودآگاه به ياد شب عاشورا میافتد و حال معنوی كه در قيام حسين بن علی (علیه السلام) بود. همه بچهها خوشحالند و دلها در تپش كه آيا خدا به ما هم منت میگذارد تا انتخابمان كند و پيش خود ببرد؟ گویی میخواهند به مناسبت نوروز به مهمانی صاحبی پر ارج و والامقام بروند و واقعاً خوشی كنند. پدر و مادر و برادران و خواهران عزيزم! سلام و رحمت خدا بر شما باد. چقدر دوست داشتم پس از دو سال، عيد پيش شما باشم، ولی از شما چه پنهان كه عشقی مرا به اينجا كشانيد كه مافوق تمام علايقم به دنيا بود و آن دوستی و رسيدن و نزديكتر شدن به خداوند متعال بود. مادر عزيزم! میدانم خيلی ناراحتی ولی دقت کن به حال حضرت زينب(سلام الله علیها) كه برادر، فرزندان عزيز و دلبندش را پيش رويش تكه تكه كردند و علی اصغر شش ماههی برادرش را با لب تشنه در آغوش امام حسين (علیه السلام) غرق در خون كردند، علی اكبر و ابوالفضل و ساير عزيزانش را با چه وضع ناراحت كنندهای به شهادت رسانيدند و زينب(سلام الله علیها) ناظر تمام اين مسائل بود ولي نه تنها ناراحت نشد بلكه پيكر عزيز خود را در گودال قتلگاه روی دست گرفت و بلند كرد و گفت: «خدايا! اين قربانی را از ما بپذير». مادر عزيزم! هيچكس در دنيا به درد تو نمیخورد. توجهت به خدا باشد و پسران ديگرت را هم تشويق كن در راه امام حسين (علیهالسلام) قدم نهند و در راه آن حضرت شهيد شوند. امام خمينی عزيز، اين روح خدا در روی زمين! در حكم حسين زمان ماست و احتياج به كمك دارد. نكند خدای نكرده ما هم مثل مردم كوفه شويم و اين عزيز خدا را تنها بگذاريم. بياييم و عزت بگيريم و جان خود را با هم در اين راه برای پيروزی و سربلندی اسلام فدا كنيم. در اين راه اگر در دنيا پيروز شويم كه جای خوشحالی است و اگر هم شهيد شويم كه پيروزی و فوزی عظيم است و اين راه شكست ندارد. حقيقتی را بايد بگويم و آن اين است كه به قول يكی از برادران شهيدمان اين واقعاً برای خانوادههای مسلمان، خصوصاً خانوادهی خودم رشك است كه تا به حال خونی و شهيدی در راه اسلام و انقلاب نداده است. نظرتان فقط پيش خدا باشد. پدر عزيزم! شما هم عواطف پدري را زير پا بگذار و سرت را بالا بگير كه توانستهای فرزند خود را در راه خدا تقديم كنی. شما را به خدا تا میتوانيد برای آخرتتان توشه جمع كنيد و سعی كنيد دنيا را بر خود سخت نكنيد و ديگران را به اين امر توصيه كنيد. انفاق نهانی و دستگيری يتيمان به خاطر خدا میتواند برای آخرت توشهی خوبی باشد. ان شاء الله مرا حلال كنید. براي من دعا كنيد، چرا كه دعای پدر بزرگترين كمك براي راحتی ارواح در عالم برزخ میباشد و وسيلهی تقرب خود فرد به خداوند تعالی است. خواهران عزيزم را به صبر و تقوای اسلامی ميخوانم و از آنها انتظار دارم مسائل اسلام را تا حد توانايی در زندگیشان پياده كنند. قدری راجع به حالات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در زندگی ايشان و ساير زنهای مسلمان اطلاعات كسب كنيد و سعی كنيد الگویتان باشد. اميدوارم مرا حلال كنيد. برادران عزيزم! (خصوصاً كوچكتر از نظر سنی ولی از نظر فكری بزرگتر) نگذاريد اسلحهی من زمين بماند و خمينی عزيز بیياور شود و اين كار را حتماً توأم با مطالعهی كتب اسلامی و عمل به آنها انجام دهيد. بدين معنی كه هم جهاد اكبر را انجام دهيد، يعنی مبارزه با نفس خود را كه بزرگترين دشمن انسان است و هم مبارزه با دشمنان خدا، يعنی جهاد اصغر. اميدوارم مرا ببخشيد به خاطر اين كه زماني كه در جهالت بودم، گاهی اوقات با شما دعوا میكردم و حتی شايد شما را كتك زدهام، ولی خدا میداند كه فقط خوبی شما را در نظر داشتهام، اما به خاطر ندانستن راه صحيح جهت صحبت و ارشاد شما مجبور شدم بعضی اوقات روی شما دست بلند كنم. شايد جايی از بدنتان سرخ يا كبود شده باشد، مرا ببخشيد و حلال نماييد. به خدا بگرويد و مرا عفو نماييد. چون هنوز به زنگار دنيا آلوده نشدهايد، دعایتان در درگاه خدا مستجاب می شود و شما فرشتههای خداييد در روی زمين. برايم دعا كنيد. پدر! در اين چند سال كه در تهران بودهام نمازم را كامل میخواندم، ولي با فتواي اخير امام در مورد بلاد كبيره، تمام اين نمازها را بايد ادا كنم كه فكر میكنم سه سال و نيم باشد (بدون نماز صبح و مغرب) و يك سال و نيم عبادت واجب هم مربوط به اوايل تكليف بر گردنم هست، اينها را خودتان بخوانيد يا به كسی بدهيد تا بجا آورد. از همه دوستان و آشنايان برايم حلاليت طلب كنيد. بيشتر از همه چيز دعا، دعا، دعا كه خيلی مهم است. با التماس دعا، عبدالله خسروی. يكی از جبهههای دزفول. والسلام
ثبت دیدگاه