وصیت نامه شهید سیدعلیرضا بشکوییه
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد معبودشان روزی دارند
شهادت مرتبه ای نیست که همه لایق آن باشند این وصیت نامه را هم از آن بابت می نگارم که احتمال شهادت برایم بسیار بعید می باشد ولی به هر حال آرزو بر جوانان عیب نیست.
آنچه به وحشتم می اندازد روز قیامت و شدت گناهان دنیا و اینکه هرچه کنم امید رهایی از آتش دوزخ نیست تنها یکراه نجات است که می تواند امیدار بود آن شهادت، چرا که شهید اولین قطره خونی که از او ریخته می شود تمام گناهانش ریخته می شود. آری ای عزیزانم این انقلاب نشانم داد که عابدان 70 ساله چگونه راه خطا رفتند و مبارزان شکنجه شده چگونه به لجنزار گناه غلتیدند. حالا دیگر می دانم که دنیا چیست و چگونه انسانها ، به دنیا می ؟آورند. ای مردم ای انسانها بدانید که دنیا لحظه است مواظب باشید فریب دنیا را نخورید لحظه های دنیا را غنیمت شمارید و از اوقات از برای خدمت به جامعه بخصوص محرومین استفاده کنید به سوی جبهه روانه شوید اگر می خواهید سعادت حقیقی نصیبتان گردد
سلام ای امت حزب الله، سلام ای حماسه آفرینان لشکر آزادیبخش ، سلام من گنهکار را بپذیرید مرا ببخشید تا در آن دنیا در نزد مولایم حسین بن علی سرافراز باشم و در رکاب سربازان امام زمان گام بردارم. ای پدر ها و مادرها از آمدن فرزندانتان به جبهه ها ممانعت نکنید که فردا محشر در روبروی زینب (س) قرار خواهید گرفت و جوابگو خواهید بود . امام امت را یاری کنید که ما هرچه داریم از این پیشوا و رهبر وگرنه ما مرده بودیم او ما را بیدار کرد .در تشییع جنازه از هیچ احدی راضی نیستم که اشک بریزد اگر طاقت نیاوردید بر مظلومیت آقایم حسین بگرید و آه و افسوس بخورید که چرا ما در آن زمان نبودیم تا فریاد آقایمان را لبیک گوئیم.
پدرم: ای نور چشمانم چه کنم که خون شهیدان ؟ نگذاشت که ؟ جبهه اگر اسلامی است برای همه است مگر ما کجایمان عزیزتر از یاران ابا عبدالله . البته که ما خاک پای آنان نیستیم و نخواهیم بود از اینکه نتوانستم فرزندی خوب برای شما باشم مرا ببخشید. اجرتان با مولایم حسین.
مادر ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد بیا بابا تماشا کن که فرزندم شده داماد
به حجله می روم شادان ولی زخمی به تن دارم به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم
مادرم تبریک، تبریک به به فرزندت آن لیاقتی که دیگر یاران حسینی داشته از خدا گرفت و بسویش رفت من تنها امانتی از خداوند بودم در دست شما و حالا دیگر باید رفت راهی است که پیشوایان ما رفتند و ما هم باید برویم لباس سیه بر تن مپوش چون فرزند تو به بهترین سعادت که ان شاءالله شهادت واقعی باشد رسید، اگر اشک ریختی آنگاه بر مظلومیت اسرای شهر شام بگریید.
خواهرانم سلام: امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید هر چه شما کردید حجاب
ای خواهر از فاطمه بر تو اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
سلام ای برادر: فقط از تو می خواهم که مرا ببخشی که من واقعا به ببخشش تو نیازمندم. سلاح از دست افتاده ام را بردارید به سوی جبهه روانه شوید که سعادت واقعی در اینجاست، اینجاست که انسان به سعادت حقیقی می رسد.
سلامی دیگر و بخششی دیگر دارم از همکلاسیهایم بخصوص دبیران ارجمند که راه شناخت حقیقی اسلام را به ما آموختند. ان شاءالله که به بزرگواری خود ما را ببخشید
سخنی چند دارم با امت حزب الله بافق: می دانم که الان جنازه ام در روبروی چشمانتان قرار دارد. سخنی جدی با شما دارم و به همین بدنهای پاره پاره شهیدان قسم یاد می کنم که فردا محشر در نزد خدا چه می گوئید. شما برای اسلام چه کردید چرا قیام به عدل و عدالت و حاکمیت اسلام در روی زمین نمی کنید. البته روی سخنم با آن کوردلانی است که دنیا را وسیله لذت دانستند و پایان آن را فنا و نیستی می دانند. و راضی نیستم بعضی افراد خدانشناس بی وجدان و آنان که هنوز به حقانیت اسلام پی نبردند در جنازه ام شرکت کنند و بدانید که اگر دنیا ثروت وپول، کاخهای بلند مرتبه را داشته باشید باید با دو دست خالی و اگر مظلوم وار و بی رنج و سختی های دنیا را تحمل کنی با هم با دست خالی باید
رفت . پس بهتراست راه خدا پیمودن که آن سعادت حقیقی است.
از شما خواستارم جهت عفو گناهانم از خدا طلب مغفرت کنید که من محتاجم واز افرادی که از من طلب دارند خواهش دارم به خانواده ام مراجعه کنند و اگر از کسی طلبی داشته باشم بدهید برای ساختن مسجد و مبلغ 2500 تومان پول در صندوق قرض الحسنه دارم که بگیرید و بدهید برای مسجد لازم است بگویم که جنازه ام را در کنار گلزار احمد خاک نمائید و بر روی قبر با تابلو بنویسید
ای رهگذر بنشین دمی بر خاک خونبارم بشنو ز خاک اسرار پنهانی که من دارم
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دفترچه بانکی داخل کمد است
ثبت دیدگاه