شناسه: 353510

وصیت نامه شهید محمدجواد فتاحی بافقی

بسم الله الرحمن الرحیم
                 « ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم  یرزقون »آل عمران 169
          اینجانب محمد جواد فتاحی بافقی فرزند حاج رمضانعلی به شماره شناسنامه 119 متولد 1/3/1348وصیت نامه خودرا به پدر، مادر ، برادران و خواهران آغاز می کنم :
           مادر آیا راضی می‌شوی خون هزاران هزار شهید پایمال شود؟ آیا راضی می شوی فرزندان دیگران شهید شوند ؟ آیا راضی می شوی اسیران آزاد نشوند ؟ اگر راضی نمی شوی پس بگذار بروم وانتقام خون برادران شهیدمان را بگیرم ، آزادی اسرا را به دست بیاورم، کربلا را فتح کنم و به زیارت کربلا بروم . مادرم ،مادرم ! می دانم هیچ مادری طاقت دیدن فرزندشهیدش را ندارد . امام حسین (ع) هم بر سر نعش فرزندش ضجه زد . ماکه دیگر لیاقت نداریم مانند امام باشیم ، ای مادرم ، ای مادر  غم پرورم ، اگر من شهید شدم نباید در تشییع جنازه من گریه کنی . مادرم : می دانم صبر مادر خیلی کم است . وصیت نامه خود را روی نوار می گویم تا یادگار بماند .
         بسم رب الشهدء والصدقین
       این وصیت نامه برای خانواده ام است . با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و سلام بر حضرت مهدی (عج) منجی عالم بشریت  وصیت خود را شروع می کنم . اینک که با خلوص نیت و ایمان راسخ قدم به جبهه ها می گذارم و امید وارم شربت شهادت را بنوشم و امید دارم که خداوند این لیاقت را نصیب من بکند . وصیت خود را می نویسم .
          وصیت خصوصی من این است ، وصیت خصوصی من به پدرم .
                 پدر جان : اگر پیکر من را در برابر تو گذاشتند می خواهم مانند کوهی استوار بایستی و چنان مشتی بر دهان امپریالیست شرق  وغرب بزنیم که دیگر از جا تکان نخورند . ومی خواهم مانند امام حسین (ع) بر سر نعش فرزندت بیایی و بگویی فرزند من علی اکبر وار شهید شد . پدرم : مادر را هر چه می توانی تسلی قلب بده ، چون می دانم مادر قوت قلب ندارد و در مرگ فرزندش سو گواری می کند . مادر را تسلی بده که گریه نکند چون اگر او گریه نکند دشمنان برخود می‌لرزند و اگر گریه کند منافقین خوشحال می شوند . وصیتی دارم با مادرم : مادر، می خواهم مانند ام لیلی باشی که وقتی نعش علی اکبر را مقابلش گذاردند صبر کرد ای مادر می خواهم کفنم را با دست تو به تن بپوشم . لباس رزمم را بده . مگر خون من سرخ تر از خون علی اکبر و خون گلوی علی اصغر است . مادر صبر را پیشه کن و دعای امام را هرگز یادت نرود و هر چه منافقین گفتند تو صبر کن و هرگز فکر نکن حالا که فرزندت شهید شده و فرزندان دیگران شهید نشده اند من باید چه بکنم ؟ نه این امانت است که خداوند به دست تو داده است و چه خوب این امانت را نگهداری کرده ای . امانتی که خدا به دست تو می سپارد اگر عمری از این امانت بخواهد باقی بماند تا پنجاه ،شصت سال در دست تو می ماند ولی اگر عمری برای این امانت باقی نباشد تا به دست شما سپرد در همان کودکی یا در همان سنین نو جوانی از تو پس می گیرد پس ناراحت نباش . می دانم که به این امانت انس گرفته ای اما هرکس به هرامانتی انس گرفت که مال خودش نیست  . ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت . مادر جان وپدرم شما هم امانتهایی بودید که دست پدرانتان بودید و اکنون پدرو مادرتان که امانت دار شما بوده اند و ازدست رفته‌اند، شما امانتهای خدا را به دوش‌گرفته اید .   وصیت من به خواهرانم :
     ای خواهر جانم ، خواهران عزیزم ای نور دو چشمانم : شما اگرمی شنیدید برادرتان عضوی ازاو زخم شده است خود را هلاک می کردید وقتی صدای خواهر به گوشم می رسید اگر در حالت خشم وغضب بودم اگر در حالت ناراحتی بودم خوشحال می شدم و می گفتم آری پشتیبانی دلسوز دارم می دانم در عزای من دلتان برای این برادر می سوزد اما صبر کنید ، خداوند به شما صبر بدهد .و فرزندانتان را چنان تربیت کنید که حسین وار راه برادرتان را ادامه دهند . از شما می خواهم زینب وار کار کنید . و فرزندانتان را چنان تربیت کنید که در راه اسلام قدم بر دارند و هرگز امام ،آن پیر جماران ،آن پیر نستوه را تنها نگذارید.
      وصیتی دارم با برادرانم ، برادرمحمد رضا : وصیت من این است که شما فرزندانتان‌را علی وار به بار بیاورید وتربیت کنید . می خواهم مانند حضرت علی (ع) که فرزندانش حسن وحسین (ع) را بزرگ کرد ، فرزندانتان را بزرگ کنید و در راه اسلام بدهید . ای برادرم ، برادر عزیزم ای مونس قلبم در شب تارم تا نام برادر می شنیدم آرامشی بر تمام بدنم ایجاد می شد چون اگر می گفتند خبر مرگ برادرت را آوردندهر برادری که بود می گفت آه پشتم شکست . می دانم از این که شهادت نصیبم شده است شما ناراحت شده اید اما باید خدا اجر شما را بدهد . و الله مع الصابرین (بقره 249). برادرم حسین جان امید وارم وصیتهایی که به محمد رضا گفته ام تو هم گوش فرا دهی . برادرم حسین جان می خواهم حسین وار زندگی کنی چون نام تو حسین است . حسین آن مظهر عشق ، آن کسی که روز عاشورا با 72تن در مقابل هزاران هزار نفر ایستاد و تا آخرین قطره خون خویش جنگید . برادرم ، ای حسینم وصیت من به تو این است که هرگز ناراحتی از مرگ برادرت به خود راه ندهی چون اگر تو ناراحت شوی منافقین خوشحال خواهند شد . ای برادرم اگر من شهید شدم که انشاءالله توفیق شهادت را داشتم آلبوم مرا برمی‌داری و مقابل مادر نمی گذاری چون اگرمادر عکس فرزندش را در آلبوم ببیند گریه می کند . آلبوم مرا بردار وبرای یادگاری در منزلت بگذار و بگوبرادری همچون جواد داشتم و می خواهم که تو فرزندانت را بزرگ کنی تا راه مرا ادامه دهند . کاظم جان ای کسی که مونس قلب من بودی‌و ای کسی‌که رازهای‌مرا دردل جا می دادی ای کسی که نامت نام امام هفتم است . کاظم به معنی کسی‌که خشم خود را فرو می نشاند تواگر از مرگ برادرت ناراحت و عصبانی شدی همیشه خشم خود را فرو بر و در مرگ من سوگواری مکن .ای کاظم اگر دیدی منافقین زیر جنازه مرا گرفته اند با نفرت و خشم آنها را از زیر جنازه ام بران ، نمی خواهم منافقین هرگز دستشان به جنازه من برسد . کاظم جان وسایل خصوصی مرا که در طاقچه ام گذاشته است برای یادگاری بردار و همیشه مانند امانتی تا آخر زندگی نگهدار . و این نوار را که ضبط کرده ام به حسین برادرم بدهید تا او هم این نواراز بین نبرد . هر وقت که مادر دلش تنگ شد این نوار را برایش بگذاردتا زمزمه های الهی العفو ، الهی العفو مرا بشنود و بگوید فرزندم با خدا بود و در راه خدا رفت و خدا این امانت را انشاءالله قبول می کند .
برادرم علی اکبر ای کسی که می خواهم مانند علی اکبر حسین (ع) باشی . علی اکبرم تو مانند علی اکبر حسین (ع) باش و لباس رزم رابر تن کن و انتقام خون برادرت را از این بعثیان و دشمنان و کفار و منافقین بگیر . وصیت من این است که نمازهایتان را به پا دارید و هیچ وقت بعد از نمازهایتان امام را فراموش نکنی و همیشه یار و یاور این امیر مستضعفان باشی .
   علیر ضا جان ،من که برادری بزرگتر و یا ازنظر عقلی کوچکتر از تو هستم می خواهم تو را چند نصیحت کنم . درسهایت را بخوان - نمازهایت را به پادار . نمازرا همیشه به پای دار چون با همین نمازهاست که قلب انسان به خدا نزدیک می شود . پس نماز خود را همیشه به پای دار . به فرزندان شهیدان کمک کن و کاری کن که مردم از تو بدشان نیاید .
علی محمد ، تویی که می خواهم قلب ملت را آرامش بدهی ، برادرم تو هم وقتی بزرگ شدی نمازت را به پادار و درسهایت را بخوان ، به پدر ومادر کمک کن و همیشه تسلی بخش پدر ومادر باش اگر من شهید شدم به پدر ومادر بگو ای پدر عزیزم و مادرم این امانت خدا را به خوبی به خدایش سپردید . باز هم می گویم و نمی خواهم کسی غیر از مسلمانان و مسلمین جنازه مرا بگیرند.    
                                                                                                             من الله التوفیق
                                                                          والسلام علی من التبع الهدی والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
                                                          خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی ،خمینی را نگهدار -وهمیشه این شعار را پشت سرهم تکرارکنید
                                                                                                                                            24/11/1363

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه