وصیت نامه شهید علی اکبر قاسم پوربافقی
بسم الله الرحمن الرحیم با درود به رهبر انقلاب اسلامی وبا سلام به شهیدان به خون خفته صحرای کربلا که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و می کنند و با پیروری رزمندگان که چون سرمای سوزان کردستان و گرمای جنوب را تحمل می کنند و در مقابل استعمارگران ایستادگی و مقاومت می کنند و با سلام به مجروحین ومعلولین که با ایثار جانشان قسمتی از عضو بدنشان را در راه اسلام فدا نموده اندو با پیدا شدن مفقودینو آزاد شدن اسراء که یکی هم برادر خودم می باشد وصیت نامه ام را شروع می کنم .
بسم رب الشهدا ء والصدیقین
با سلام مجدد به پیشگاه ولی عصر و نایب بر خقش خمینی بت شکن مردم شهید پرور بافق هیچ وقت جبهه ها را خالی نگذارید نپنداریدکه کسانی که کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد خداوند متعال روزی می گیرند . و از مادرم خواهش می کنم که برای من هیچ قطره اشکی نریزد و چون فاطمه زهرا صبر و استقامت داشته باشد و بجای گریه باید خوشحال باشد که چنین فرزندی را تربیت کرده که بتواند در راه خداوند متعال کاری کرده باشد . چون که ما یک امانت هستیم نمی شود که امانت را ندهیم . پس چه بهتر که زود تر امانت را باز گردانید و همچنین از پدر عزیزم خیلی معذرت می خواهم که بدون اجازه شما به جبهه رفتم و توانستم راه صراط مستقیم را بروم .
از برادرانم می خواهم که سلاح برادرم عباس که حدود 6سال است سلاحش بر زمین افتاده است آن سلاح را بردارند و با دشمن متجاوز بجنگند و همچنین سلاح من را هم نباید شما بگذارید بر زمین بیافتد .
از مردمشهید پرور بافق می خواهم و همچنین از همسایگان و از رفیقان که اگر من بنده حقیر کاری کرده ام که مورد قبول خداوند نبوده و موجب ناراحتی شما شده است امیدوارم که مرا ببخشید و از دوستانم می خواهم که همچون برادرانم سلاح را نگذارید بر زمین بیافتد چون من هم سلاح برادرم عباس و دوستم محمد ابویی (شهید)و دیگران را نگذاشتم بر زمین بیافتد . دیگر عرضی ندارم که برای شما ملت غیور بگویم . والسلام
ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد بیا بابا تماشا کن که فرزندت شده داماد به حجله میروم شادان ولی تاجی به سر دارم بنمای رخت دامادی لباس عشق به تن دارم
شهیدان می روند نوبت به نوبت خوشا آن روزی که نوبت بر من آید
علی اکبر قاسم پور 8/12/1366
هیچ قطره اشکی برای من نریزید و چون فاطمه زهرا (س) صبر و استقامت داشته باشید و بدانید همه ما امانت هستیم چه بهتر که هر چه زودتر این امانت به دست صاحبش باز گردانده شود
ثبت دیدگاه