وصیت نامه شهید علی هاتفی اردکانی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان متنعم هستند.
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و یاری دهنده روح الله و با درود و با سلام بیکران به رهبر کبیر انقلاب این قلب تپنده امت اسلامی ایران و مستضعفان و با درود و با سلام به رزمندگان پرتوان جمهوری اسلامی ایران این یاوران امام حسین و این عاشقان کربلا و با درود و با سلام بر امت شهید پرور انقلابی که با کمکهای بی دریغ خود لحظه ای از یاد انقلاب و رزمندگان غافل نمی شوند . اینجانب علی هاتفی فرزند اکبر دارای شماره شناسنامه 432 متولد 1345 وصیت خود را شروع می کنم.. ملت مبارز و.انقلابی
نمی دانم وصیتم را چگونه شروع کنم هر مبارزی که در راه الله و برای پاسداری از اسلام و میهن پا به جبهه های حق علیه باطل می گذارد شوری دیگر در وجودش سرازیر می شود . ناز و نعمت شهر و خانواده دیگر آنجا و جود ندارد و تمام وجودش در اختیار خداوند متعال است یک رزمنده که به جبهه می آید از هر لحاظ ساخته
می شود . معجزات الهی را می بیند امام زمان را می بیند و درک می کند که جبهه چه جور مکانی است جبهه به قول امام یک دانشگاهی است که این دانشگاه همه
نمی تواننداز آن استفاده کنند کسانی می توانند در این دانشگاه درس بخوانند که نیتشان فقط برای خدا باشد و امتحان می دهند و حتماً قبول خواهند شد . این منافقان از خدا بی خبر که هر روز فاجعه برای ملت ما می آفرینند - بهشتی ها را ، مدنی ، صدوقی ، مطهری ، دستغیب و اشرفی اصفهانی و دیگر شهیدان را به شهادت میرسانند آیا لایق اینکه در این دانشگاه درس بخوانند هستند، مسلماً که نه آنها جهنم را در پیش روی خود دارند و از آتش خداوند در عذاب هستند. در باب تذکر این منافقان می گویم تا دور نشده دست از جنایات خود بردارند یک کمی فکر کنند تا از این منجلاب فساد رها شوند. ملت عزیز من کوچکتر از آن هستم که به شما پیام بدهم ولی در باب تذکر چند پیامی دارم اول اینکه ملت عزیز و شهید پرور شهرمان شما بودید که این رزمندگان را پایدار نگه داشته اید و به جبهه ها تا آن توانی که دارید کمک نمودید دوماً اینکه از امام غافل نشوید امام را دعا کنید و به ندای امام لبیک بگوید مساجد را پر کنید امام گفت ما از خالی شدن مساجد می ترسیم ولی از فانتومها نمی ترسیم امیدوارم همانطور که این مساجد را پر کرده اید برای همیشه انشاء الله این سنگر را ترک نکنید . دوستان و همشاگردان گرامیم شما هم اگر می توانید بیائید جبهه ها جای شهیدان را پر کنید تا پرچم اسلام به قوت خود پایدار باشد . اگر این پرچم بیفتد شما مسئول هستید. اما سخنی با پدر و مادر عزیزم پدر و مادر عزیزم من به جبهه آمدم تا ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین را لبیک بگویم و باعث افتخار اسلام است که همچون فرزندی را در راه اسلام دادید و افتخار برای شماست که به فرزندت اجازه دادید بیاید تا بر علیه کفر بجنگد. مادر و پدر عزیزم اگر از من بدی دیدید من را حلال کنید. مادر و پدر عزیزم من لیاقت این را ندارم که نام شهید را بر روی خود بگذارم ولی اگر شهید شدم در غم من گریه مکنید دشمن از گریه تو شاد می شود. خوشحال باش که فرزندت را در راه خدا دادی . برادرانم شما هم من را از بابت بدیهایی که به شما کردم من را ببخشید. خویش و قومان اگر از من بدی یا خوبی دیده اید مرا حلال کنید. در ضمن پدر و مادر عزیزم مقدار پولی را که (800 تومان) تحویل برادرم است برای ابوالفضل بدهید امیدوارم که در راه خیر واقع شده باشد. مادرم از خدا برای من طلب آمرزش کن چرا که نماز و روزه هایی که من خوانده و گرفته ام شاید درست نبوده مادرم به مدت 6 ماه برای من نماز بخوان تا گناهانم در پناه خداوند متعال بخشیده شود.
والسلام به امید دیدار در کربلای حسین
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
ثبت دیدگاه